وقتی کاری را که دوست نداریم انجام دهیم به تعویق می اندازیم ، بیشتر از آنچه لازم است ذهنمان را درگیر آن می کنیم. تا زمانی که آن موضوع را در خاطر داریم ، ذهنمان منفی و ناراحت است. اگر از چیزی می ترسیم ، باید با زودتر پرداختن به آن به خودمان کمک کنیم. اگر در خصوص کاری که می توانیم در مورد آن اقدامی انجام دهیم زیاد فکر میکنیم ، بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که سرعت خود را افزایش دهیم و در اسرع وقت اقدام کنیم.
نشخوار فکری و زیاد فکر کردن یکی از مشکلاتی بوده که همیشه همراه من بوده و خیلی اذیتم میکرده. حتی الان هم با وجود اینکه کمتر شده ولی بازم بامن هست. نشخوار فکری به این صورت هست که با هجم زیادی از افکار روبرو هستید که نمیتونید متوفقش کنید و صرفا مربوط به گذشته نیست و حتی میتونه درباره زمان حال هم باشه. علاوه بر اینکه روانتون را بهم میریزه حتی ممکنه تو ارتباطاتتون با اطرافیانتون هم دچار مشکل بشید و اونها را کلافه کنید و تازه این فکر هم بهتون اضافه میشه که نکنه دارم بقیه را کلافه میکنم.. کلا دچار لوپ فکری میشید که انتها نداره. تا اینکه یک نفر این کتاب را معرفی کرد. اولش برای خوندنش گارد داشتم ولی وقتی کتاب را شروع کردم دیدم اع چقدر خوبه. حتی وقتی به بقیه هم معرفی کردم و خوندنش گفتن چقدر کتاب خوب و کاربردی هست. اول کامل موضوع و اهمیت موضوع را براتون شرح میده و باعث میشه یه فضای فکری براتون درست کنه و بفهمید که تنها نیستید و کم کم بهتون راهکار میده ؛ راهکارهایی که واقعا عملی هستن و خیلی آرمان گرایانه نیستن. من حتی تو محیط کارم هم تونستم بکار ببرم. البته این کمال گرایی که ناشی از فضای مجازی هست البته تو توسعه این نشخوار فکری بی تاثیر نیست. برای افرادی که تردید زیاد دارن و در تصمیم گیریهای عادی زندگی مشکل دارن واقعا بهترین کتاب هست و با صدای واضح گوینده و فراز و نشیبهایی که در صداشون ایجاد میکنن باعث میشن دقیقا منظور نویسنده رو درست متوجه بشیم.
به قول نویسنده :
وقتی درباره افراط در تفکر حرف میزنیم، منظورمان زمانهایی است که انرژی ذهنی خود را صرف چیزهایی میکنیم که ارزشش را ندارند؛ زمانهایی که به نظر میرسد نمیتوانیم به چیز دیگری جز آن موضوع خاص فکر کنیم، با وجود اینکه میدانیم بهتر است افکارمان را روی مسائل دیگر متمرکز کنیم.