احمقانه بهار را امید داشتیم
بهار، چون رعد بر صخره خورد
خورشید از درختان ریخت
و زمین،
این سختی بیپایان،
چه زجری به جان خرید...
ما به انتظار نشستیم!
نشستیم تا شاید آسمان از غم بیکران،
سرخم کند!
نشستیم تا شاید خورشید به تمنای ما،
پاسخ دهد!
نشستیم به سرسبزی،
به رویای گنگ خوابهای کودکانه،
به تمنای آسمان مجنون شده از ابرها....
نشستیم، صبر کردیم،
ثانیهها را برای صبر قسم دادیم
آسمان را قسم دادیم تا، مهربان بتابد.
باد را قسم دادیم تا غصه ها را دور کند،
و انسانها را قسم دادیم به آغوش،
به مهر،
به لطف بیکران کودکان اردیبهشت...
اردیبهشت؟
به شمدانیها سوگند،
اردیبهشت آمد و خبر خوش نیامد!
باران آمد و رحمت نیامد!
پرواز آمد اما مرغ آمین نیامد...
نیامد...
به تقدس آسمان سوگند،
زمین، در گذر روزها، گیج خورد
اما،
آرامش نیامد...
#شاداب_خداجو