عرفان شادروان
عرفان شادروان
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

حرف و عمل

نوشتن همیشه به یک صورت نیست. نوشتن گاهی می‌تواند از جنس حرف زدن باشد و گاهی از جنس عمل کردن. گاهی از جنس انفعال است و گاهی از جنس فعالیت. گاهی برای تفره رفتن است و گاهی برای وارد عمل شدن. گاهی نکردن است و گاهی کردن.

برخی که می‌خواهند کاری را شروع کنند می‌نشینند و برنامه ریزی می‌کنند. برای آینده. نمی‌خواهند بی‌گدار به آب بزنند. هزار جور طرح بلندپروازانه روی کاغذ می‌آورند. تا صحبت از کار می‌شود، جلسات شروع می‌شود و کاغذها را می‌آورند تا باز طرح ریختن را شروع کنند. بعد از یک سال هم می‌بینی هم‌چنان کارشان به جز چند رساله و نوشته، خروجی دیگری نداشته. نه که برنامه ریزی بد باشد یا کار کردن نیاز به طرح و فکر نداشته باشد، اما هر کاری به اندازهٔ نیازش. گاهی این جلسات برنامه‌ریزی تبدیل به می‌شوند به بهانه‌ای برای فرار از کار. برای خود من هم پیش آمده. مدت‌ها در نوشته‌ها و یادداشت‌های شخصی‌ام از از وبلاگ‌نویسی می‌نوشتم. مزایایش را برای خودم برمی‌شمردم و تصمیم می‌گرفتم وبلاگی برای خودم دست و پا کنم. طرح‌هایی در سرم می‌پروراندم، ایده‌هایی برای نوشتن پست انتخاب می‌کردم و پیش‌نویس‌هایشان را در ذهنم می‌نوشتم. حتی شده بود بعضی‌هایشان را هم روی کاغذ بیاورم. با این قصد که به زودی که وبلاگ را راه بیاندازم، از آن‌ها استفاده خواهم کرد. این روند بیش از یک سال طول کشید. شاید بعضی‌ها توقع داشته باشند کاری که این قدر برایش وقت گذاشته شده، دقیق و عالی شروع شود. اما نتیجهٔ چه بود؟ نوشته‌هایی بیات که دیگر خواندنی نبودند. تپه‌ای از ایده‌های کهنه که روی هم فسیل شده بودند. بدون حتی یک پست منتشر شده. روزهای بسیاری دربارهٔ وبلاگِ خیالی‌ام می‌نوشتم، وبلاگی که قرار بود بی‌نقص شروع به کار کند. اما نوشتنی که فقط حرف بود و منجر به عمل نمی‌شد.

حالا کمی از نوشته‌هایی بگویم که از نوع عملند. جدی‌اند و نمی‌توانی سرسری بروی سراغشان. یا کارند و یا منجر به کار می‌شوند. خروجی‌شان می‌شود کتاب و مقاله؛ می‌شود گزارش‌هایی که به کار می‌آیند. نوشته‌هایی که در حین نوشتن، رس نویسنده را می‌کشند. پای آن‌ها زحمت کشیدن لازم است و عرق ریختن. کلمه کلمه‌شان انرژی می‌برند و هر خط از آن‌ها نویسنده را خسته‌تر می‌کنند. این نوشته‌ها ارزشمندند و اثر گذار. نه مثل حرف‌هایی که می‌آیند و نمی‌مانند. این جا نمی‌توانم تجربه شخصی‌ام را برایتان تعریف کنم. چون چنین تجربه‌ای نداشته‌ام. تمرین‌هایی کردم و ادایش را درآوردم، اما هنوز آن قدر جدی ننوشته‌ام.

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی به عمل کار برآید به سخندانی نیست

مطالعه هم می‌تواند فعال یا منفعل باشد. مطالعهٔ منفعل، وقت تلف کردن است و فریب دادن خود. به عنوان تفریح انجام می‌شود. کسی که برای خودسازی بهبود شخصیتش، ده‌ها کتاب می‌خواند و کوچک‌ترین تغییری در رفتارش ایجاد نمی‌شود. اما مطالعهٔ فعال تمرکز می‌خواهد. آدم را خسته می‌کند. شخص در آن به دنبال جواب است. باعث رشد و پیشرفت می‌شود. برای یادگیری برنامه‌نویسی و نقاشی و هر مهارت دیگری، ازبر کردن همهٔ کتاب‌هایی که در آن موضوع نوشته شده، کمکی نمی‌کند. مطالعه هم لازم است، اما به اندازه و فعالانه.

اگر دقیق‌تر نگاه کنیم بسیاری از رفتارهای دیگر را هم می‌توان در این دسته‌بندی بگنجانیم. فکر کردن هم می‌تواند سازنده باشد؛ یا چیزی بیش از خیال‌پردازی‌هایی بی‌ثمر نباشد. حرف زدن هم می‌تواند سازنده باشد؛ یا فقط روده‌درازی و هجو. حتی برخی نگاه کردن‌ها هم می‌توانند انسان را رشد دهد. مشاهدهٔ دنیا و عبرت گرفتن از مخلوقاتِ خالق. یا نگاه کردنی که بود و نبودش فرقی نکند.

نوشتنفکربرنامه‌ریزیکتاب
من دارم برای نوشتن تمرین می‌کنم و این جا مکانی برای دور ریختن یادداشت‌هایی است که باید بروند تا جا برای نوشته‌های بهتر باز شود. پس ممنون می‌شوم اگر اشتباهاتم را به من هدیه دهید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید