افزایش متابولیسم:
به بنبست خوردید، کسی رو هم نمیبینید که از پنجرهی خونههای اطراف یا از #پنجره_ای_که_سیگار_میکشید به شما نگاه کنه و شما متوجه ترحم نگاهش بشید و بعد به این فکر کنید که ممکنه مسیر رهایی رو بهتون نشون بده! نه! کسی نیست و شما مسیری که رفتید اونقدر طولانی هست که به خودتون اجازه ندید به پشت سر نگاه کنید... یک کمی صبر میکنید... چندباره نفس عمیق میکشید و یه فکری به سرتون میزنه... بالا و پایین میپرید و میخندید... بلند بلند میخندید تا یکی از پنجرهها باز شه...
بعد فریاد میزنید که: «میبینید؟ آخرش رسیدم به اینجا! فکر نمیکردم اینقدر خوب باشه...»
آخرش یکی هست که باورش بشه! بیاد کنارتون... خیلی طول نمیکشه که با فریادها و خوشحالیهاتون جمعیت عظیمی تو اون بنبست شکل میگیره. کم کم انتظار چیزای جدیدی ازتون دارن، بنبست و فریادهای از سر شوق براشون ارضا کننده نیست.
کم کم سعی میکنید برای نگه داشتن افراد، به جزئیات توجه کنید، روش بیان متفاوت، واکنش متفاوت و تجارب لحظهایِ متفاوتی داشته باشید و اونها رو به روشی خاص بیان کنید که عدهی کمی از جمعیت متوجهش بشن. به همون عدهی انگشت شمار جایگاه ویژهای میبخشید! جایگاهی از هیچ اما قابل باور! مجبور میشید روی تمام کم و کاستیها، ناتوانیها، ناسازگاریها و قصوری که دارید با تعاریف و کلمات درشت و سنگین سرپوش بذارید.
همهی اینها میشه...
همهی اینها شدنیه...
مهم شبانهست... درست بزنگاهِ به خواب رفتن که میخواید چشماتون رو ببندید، که به چه چیز فکر میکنید...اپیزود دوم
ریزش :
به هرچه پناه میبریم کافی نیست، نشون از این داره که ما هرگز دست از #تغییر برنمیداریم و این یعنی «ما را با آنچه دیروز بدان آلوده بودیم، ننگرید!» اگرچه این جمله اساس و بنیاد پیگیری جرم رو زیر سوال میبره، اما خب به نظرم باید گاهی براش استثنا قائل شد.
امروز یک ساعت از برنامهم عقب افتادم و حالا میدونم که عقبافتادگی به چه معناست. وقتی بهش فکر میکنم که ما همیشه همینیم به همین اندازه سست و شل! متوجه میشم که این عقب موندگی لزوما نباید نمود خاصی داشته باشه. از طرفی میخوام متوجه باشم که نمیشه امروز سیاه بود و فردا سپید!
به حتم بین روزهای سیاه و سپید روزهایی با رنگهای خاکستری مایل به سیاه، خاکستری و خاکستری مایل به سپید و مشتقات اینها هست.
ساعت بیداری رو نیم ساعت عقب میکشم. البته اگر به همین وضع پیش بره مجبور میشم روی پنج و نیم بذارم که روز رو از شیش(شِش) آغاز کنم.
برنامه رو نوشتم و منتظرم ببینم چند خونه ی خالی #تیک میخوره.
.
بهتون میدن، به همونهایی که بهتون پرواز رو یاد دادن فخر نفروشید!