تا همین چند سال پیش وقتی یک مدیر وارد شرکت یا کارخونه میشد همه پرسنل برای فرار از نگاه پر از جذبه و بدخُلقی و ترس از اینکه نکنه کاری کرده باشن که مورد شماتت قرار بگیرن، به دنبال جایی برای قایم شدن و فرار از تیررس آقا یا خانم مدیر بودن و اگر توسط اون فراخونده میشدن تا توضیحاتی در مورد مطلب مورد درخواست مدیر بِدَن که واویلا!!! دقیقا مثل خونههایی که توش پدر سالاری حاکم بود و با ورود پدر به خونه بچهها قبض روح میشدن!!!
الان اما همونطور که تقریبا اون مدل خونوادهها رو دیگه تو فیلم و سریال بیشتر میبینیم، دوران سبک مدیریتی خشن و پر اخم و جذبه هم تموم شده. ولی متاسفانه هنوز شاهد این هستیم (بخصوص در محیطهای صنعتی) که برخی از مدیران عزیز از این ابزار برای پیشبرد اهداف کاری خودشون استفاده میکنند...
شما دیگه بعنوان یک مدیر نمیتونید با اتکا به اخم و ابروهای گره خورده و زورگویی (و گاهاً درشتی بَدَن خودتون!) سازمانتون رو مدیریت کنید! اگر با این سبک رفتاری، کارکنان شما سازمان شما رو ترک نکردند و بهرهوری سازمان بخاطر استرسهای شغلی که شما ایجاد کردین بصورت چشمگیر پایین نیومد و فرسودگی شغلی افراد و هزار مشکل دیگه رو در افراد ندیدید و حس نکردید، بدونید حتماً خرابکاریهای زیرکانهای در فرایندهای سازمان شما در حال انجام هست تا از اون طریق جبران رفتار شما رو کرده باشن!!! (در رابطه با خرابکاری و دزدی از محل کار و این جور رفتارهای مخرب تحقیقات علمی زیاد و جالبی انجام شده که خوندن اونها رو پیشنهاد میکنم)
امروز شما باید با سبکهای رهبری، ویژگیهای مختلف افراد تحت مدیریت شما، سبکهای شنیداری افراد و خیلی از مطالب دیگه آشنا باشید تا بتونید بهترین نتیجه رو از عملکرد خودتون بعنوان یک مدیر (با هر تعداد افراد زیر دست) داشته باشید.
پس بجای در هم کشیدن سگرمههاتون، چند تا کتاب رفتار سازمانی بهروز بخونید. خیلی اثربخشتر هست!