متاسفانه بیشتر مردم فرق بین عزت نفس و اعتماد به نفس را نمی دانند و همین باعث می شود که درک دقیق و درستی از این دو ویژگی انسان نداشته باشند تا بتوانند آنها را تقویت کنند .اعتماد به نفس یعنی اعتماد به کاری که انجام می دهم . مثلا من دکتر هستم و به تشخیص خودم اعتماد دارم ، من پلیس هستم و به حس پلیسی ام اعتماد دارم، من روانشناس هستم و به تشخیص و درمانم اعتماد دارم و… . همین اعتماد است که باعث می شود من بتوانم کار خودم را به درستی انجام بدهم، هر روز در کارم پیشرفت کنم،تخصص بالاتری پیدا کنم، در دوره های بیشتری شرکت کنم، یاد بگیرم و در نهایت حرفه ای تر بشوم .اعتماد به نفس با این همه تاثیراتی که دارد بخش کوچکی از عزت نفس است، یعنی در واقع زیر مجموعه عزت نفس است .
عزت نفس بر خلاف اسم غلط انداز و کوچکش بسیار مهم و تاثیرگذار می باشد و به مراتب اهمیت بالا تری نسب به اعتماد به نفس دارد . عزت نفس یعنی به خود ارزش بخشیدن، عاشق خود بودن، خودمان را دوست داشتن، تایید کردن و حمایت کردن.عزت نفس می تواند تاثیر بسیار بیشتری نسبت به اعتماد به نفس بر روی زندگی ما داشته باشد . عزت نفس می تواند درآمد ما را چند برابر کند، ارتباطاتمان را موثر تر کند، رفتارمان را با دیگران بهتر کند و… پیشنهاد می کنیم برای مطالعه بیشتر درباره عزت نفس و اعتماد به نفس به مقاله همه چیز درباره عزت نفس و اعتماد به نفس ما مراجعه کنید و این مقاله را مطالعه کنید .خودشیفتگی چیست؟ و رابطه آن با عزت نفس چگونه است ؟
احتمالا همه ما با افراد خودشیفته برخورد داشته ایم و طعم ارتباط با آنها را چشیدده ایم . افراد خودشیفته افرادی هستند که مدام از توانایی هایشان دم می زنند و می گویند من این کار را کردم، من آن کار را کردم، من می توانم این کار را بکنم، من، من، من . همیشه منم منم می کنند و توانایی هایشان را جار می زنند .این افراد احساس ارزشمندی پایینی دارند و در نتیجه عزت نفسشان هم پایین است . اجازه بدهید با یک مثال، این مفهوم را برایتان به صورت ساده تری توضیح بدهیم .
حتما تا به حال به بازار میوه فروش ها رفته اید . در این بازار چه اتفاقی می افتد ؟ میوه فروش ها میوه های خود را بر روی گاری یا در ویترین مغازه شان چیده اند، داد می زنند و می گویند : میوه دارم، میوه تازه دارم و... . شما بازار طلا فروش ها را نیز مشاهده کرده اید، در این بازار هیچ فروشنده ای فریاد نمی زند که من طلا می فروشم !دلیل این موضوع چیست؟ هرکس محصول با ارزش تری داشته باشد کم تر فریاد می زند . مردم می دانند طلا چیست، جواهر چیست و چه ارزشی دارد، نیازی نیست کسی فریاد بزند . خود آن محصول فریاد می زند که من با ارزشم و نیازی به فریاد فروشنده نیست.اما آن میوه فروش مجبور است که بگوید میوه من بهتر و تازه تر است .
از همین مثال ساده می توانیم بفهمیم افرادی که فریاد می زنند من می توانم فلان کار را انجام بدهم، من بهترینم من رزومه زیادی دارم و... هیچ چیز بلد نیستند .چون اگر در کار خود حرفه ای بودند نیازی به از خودشان گفتن نداشتند .این افراد اگر توانایی واقعی می داشتند ، دست به اقدام می زدند، کار می کردند و اجازه می دادند که خود کارشان فریاد بزند ، نه این خودشان فریاد بزنند که من فلان کار را می کنم و توانایی من فلان است . اصلا نیازی به این کار نداشت .پس یکی از تفاوت های اصلی بین فردی که عزت نفس بالایی دارد و آنی که خودشیفته است تعریف کردن بیش از حد از خود است .
چرا مردم مغرور می شوند، چرا مردم دست به دامن غرور می شوند؟ شاید این سوال برای شما هم پیش آمده باشد ! برای روانشناسان غرور یعنی ترس! ترس از چه چیز؟
فردی که مغرور است از این می ترسد که مبادا تایید نشود، مبادا از او انتقاد شود، نکند دیگران نقطه ضعفش را پیدا کنند و او را با خاک یکسان کنند !؟ به همین دلیل فاصله می گیرند و یک سپر روبروی بقیه نگه می دارند. سپری از جنس اخم کردن، فاصله گرفتن، کوتاه پاسخ دادن و... . این فرد فاصله می گیرد که خودش اذیت و با خاک یکسان نشود ولی ما فکر می کنیم این فرد خودش را از ما بالا تر می داند و به هیچ کس اهمیت نمی دهد .
اگر این فرد قدرتمند باشد و عزت نفس بالایی داشته باشد از چیزی نخواهد ترسید و شما را با آغوش باز خواهد پذیرفت .نیازی به فاصله گرفتن، اخم کردن، کم اهمیتی و... نیست ! یک جواهرو الماس نیازی ندارد که به بقیه بگوید کیست و خودش را نشان بدهد ، کافیست سکوت کند تا واقعیت درونی اش درباره الماس بودنش فریاد بزند . مانند شب روز که اصلا نیازی ندارند به ما با منطق و استدلال ثابت کنند که ما شبیم یا روز !
آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است !؟