در بخش اول مثالهایی از رفتارهای وسواسگونه براتون آوردم و خواستم ببینید چه رفتارهای مشترکی با اون لیست دارید. اختلال وسواس فکری-عملی یا (Obsessive Compulsive Disorder (OCD را در این مطلب به اختصار انو (اختلال نگرانی وسواسی) مینامیم. ترسهای همیشگی، نگرانیها و تردیدهای غیرقابل کنترل و افکار مداوم و آزاردهنده که به آداب و رفتارهای خاصی میانجامند، وسواسهای فکری - عملی هستند.
تردید، هستهی مرکزی انو است. صرف نظر از اینکه علت وسواس شما چه چیزی است، معمولا این احساس که «یک ثانیه دیگر تحمل ندارم» یا «اختیارمو از دست میدم» یا «دارم دیوانه میشم» تقریبا به طور قطع وجود دارد. تشویشی که طاقتفرسا و بیپایان به نظر میرسد، تشویشی که مدام افزایش مییابد و از اختیار خارج میشود و تلاشهایی که برای کسب خاطرجمعی بارها به شکست میانجامد.
تردیدِ عقلی و احساسیِ «اگر فلان اتفاق افتاده باشه چی...» ریشهی بیشتر رفتارهای وسواسی است. نگرانی دربارهی رخدادهای کم احتمال. مثلا اینکه شما با همسرتان تلفنی صحبت میکنید و پس از قطع کردن با خود میگویید اگر یکهو سقف خانه بریزد و او کشته شود چی؟ رخدادی که غیرممکن نیست اما احتمالش خیلی کم است در فکر شما چنان قوت میگیرد که از کار و زندگی میافتید و مدتها به آن فکر میکنید.
چیزی که برای من اتفاق افتاد این بود که در ترافیک گیر کرده بودم و تمام مدت به بلوک سیمانی عظیمی فکر میکردم که جرثقیلی کمی آن طرفتر بلند کرده بود و ممکن بود روی سرمان بیفتد. دقت کنید «ممکن» بود! اما منطقا احتمال وقوع این اتفاق چقدر است؟ خیلی کم! برای من که وسواس دارم این احتمال خیلی زیاد بود.
متاسفانه منطق، احساسات را تغییر نمیدهد فقط دلایلی را در اختیار شما میگذارد که به ندای احساسات گوش کنید. یا نکنید.
این اختلال هم دلایل زیستشناسی دارد و هم دلایل محیطی و اکتسابی. نکتهای که دربارهی دلایل زیستشناسی این اختلال باید بدانید این است که از طریق ژنتیک انتقال مییابد. ممکن است در دورههایی از زندگی هیچ نشانهای دریافت نکنید؛ شاید گاهی دیده باشید با دور بودن از خانه، مثلا در تعطیلات، انوی شما به شدت کاهش مییابد اما لازم است بدانید این ژن میتواند گاهی اوقات فعال و گاهی غیرفعال باشد. عواملی که موجب پدید آمدن ژن انو میشوند فعلا ناشناختهاند (اما میتونید حدس بزنید که عنصر استرس همیشه در همهجا یه اثری از خودش به جا میذاره). البته اگه دچار این اختلال هستید نگران بچهدار شدن نباشید؛ امکان ابتلای فرزندتان به این اختلال یک به چهار است.
عوامل محیطی نیز یکی دیگر از عوامل ایجاد این اختلال است. برای مثال ترس که اصالتا آشفتهکننده است اغلب از محیط به فرد منتقل میشود. ترسهایی که از طرف اطرافیان و جامعه منتقل میشود.
خودم رو براتون مثال میزنم: سالهاست با مادربزرگم در یک خانه و در دو طبقهی مجزا زندگی میکنم و تا جایی که یادم میاد و بقیه تعریف میکنن ازش، وسواس تمیزی داره. برای مثال علاوه بر اینکه روی میز یه رومیزی میندازه که میز کثیف نشه، روی اون رومیزی هم یه روکش میندازه که رومیزی کثیف نشه و الی آخر . مادربزرگم اگر به خالههام زنگ بزنه و اونا تلفن رو جواب ندن، انواع و اقسام سناریوها رو میسازه؛ انواع «نکنه» ها و بعد از اینکه هزار بار تماس گرفت و سرانجام باهاشون حرف زد، تا روزها به این فکر میکنه که چیشده بوده که اونا تلفن رو جواب نمیدادن و این موضوع رو برای همه تعریف میکنه. من مادربزرگم رو به عنوان عامل ژنتیکی وسواسم در نظر میگیرم.
از طرف دیگه، پدرم همیشه اخبار حوادث رو دنبال میکنه و به همین خاطر هر فرصتی که پیش میاد توصیههای ایمنی میکنه و فکر میکنه حوادثی که احتمال وقوعشون یک در میلیونه، همشون قراره برای من اتفاق بیفته. از دزدهایی که موقع بستن درب خونه از پشت سر هل میدن و میان تو خونه بگیر تا جنایتهایی که ممکنه با ۵ دقیقه دیرتر رسیدن من به خونه برام اتفاق بیفته. من پدرم رو به عنوان عامل محیطی وسواسم در نظر میگیرم.
کنترل وسواس سه بخش مجزا دارد:
۱- رواندرمانی
۲-دارودرمانی
۳-حمایت اطرافیان
تجربهی شخصی من این بود که ابتدا به روانشناس مراجعه کردم و تشخیص داده شد که میزان وسواس فکری من و در کنار اون افسردگیم، بیش از حد مجاز و در محدودهی اضطراریست. بنابراین برای اینکه در شروع بتونم کمی سریعتر پیش برم روانشناس بهم توصیه کرد که به روانپزشک هم مراجعه کنم و همزمان با جلسات رواندرمانی، دارو هم مصرف کنم.
همینکار رو کردم و در عمل دیدم این دو درمان (رواندرمانی و دارودرمانی) مکمل هم هستند و هریک بدون دیگری نمیتونه نقششو کامل ایفا کنه. بنابراین بهتون توصیه میکنم در صورتی که دارویی مصرف میکنید حتما در کنارش به روانشناس هم مراجعه کنید تا بتونید شرایط رو برای کنترل وسواس بدون دارو مهیا کنید.
اما حمایت اطرافیان برای من بخشی بود که هنوز باهاش دست و پنجه نرم میکنم و امید ندارم روزی کامل برطرف بشه :))
تو این بخش فهمیدیم علت بروز این اختلال تا حدود زیادی دست خودمون نیست و البته چند راه درمان براش وجود داره.
توی بخش بعدی سعی میکنیم با هم یه برنامهریزی بکنیم برای اینکه بتونیم وسواسمون رو از نظر روانی کمی کنترل کنیم.
خوشحال میشم در پایین همین مطلب بهم بگید علت وسواس شما بیشتر ژنتیکی بوده یا محیطی.