ویرگول
ورودثبت نام
روزنامه شریف
روزنامه شریف
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

انقلاب - قسمت دوم

عده‌ای که سهم نان‌شان چند لقمه‌ای کاهش پیدا کرده، از فرط سوزش مدام در بوق و کرنا می‌کنند که دانشگاه بی صاحب شده، ادامه این وضعیت ممکن نیست و باید سهم نان‌ها مثل روال سابق شود تا دانشگاه بی‌صاحب نشود.

اما قضیه خودکشی چند روز پیش نشان داد مشکل نه بی‌صاحبی دانشگاه بلکه صاحب نبودن بعضی‌هاست، اتفاقا دانشجوها به تازگی اندک اهمیتی پیدا کرده‌اند.

پسرک ترم ششی که معلوم نبود چطوری خودش را به پشت بام سلف رسانده، با دلسوزی مدیران دانشگاه یعنی همان دانشجوهای انقلابی از خودکشی منصرف شد.

شاید قبل از انقلاب او و خودکشی‌اش به هیچ جای هیچ کس نبود.

قبل از انقلاب مدیران خود به حماقت زده دانشگاه فهمی از دردهای دانشجویی که تا پای خودکشی می‌رود نداشتند.

«ما هم دانشجو بودیم دیگر. دانشجو باید عین بچه آدم درسش را بخواند، چه حقی دارد عاشق بشود. زمان ما هم زعفرانیه بالاشهر بود ولی ما فقط درس می‌خواندیم.»

بچه پایین شهر بوده. اگر لوکیشن خانه آنها هم زعفرانیه بود، شاید به جای خودکشی از پشت بام سلف، روبه‌روی آن با عشقش ناهار می‌خورد.

تقصیر خودش است، می‌خواست پاپتی نباشد. باید در خانواده‌ای در بالای شهر متولد می‌شد.

اصلا به درک که جنوب شهری شده، دیگر عاشق که نباید می‌شد.

اصلا چه معنی دارد دانشجو احساس داشته باشد.

اتفاقاتی مثل ختم به خیر شدن این خودکشی خیلی‌ها را دلگرم کرده که حالا دانشجو به داد دانشجو می‌رسد.

البته کم‌کم مدیریت دانشگاه دارد واقعا مدیر می‌شود، دارد نادیده گرفتن دیدنی‌ها را یاد می‌گیرد. بالاخره مدیریت فنونی دارد.

نیما هفته پیش در هیئت رئیسه طرح فروش قسمتی از زمین و ساختمان خوابگاه را ارائه کرده است.

او هم اهل زعفرانیه است و به نظرش لزومی ندارد مشتی از دهات کوره‌ها بیایند و تهران را شلوغ کنند.

بالاخره مخارج باید از جایی تامین بشود. فقط آنهایی بمانند که نبوغ علمی ممتازی دارند.

سر و صداها زیاد شده و نیما دارد خفه کردن سر و صداها را هم به مرور یاد می‌گیرد...


به قلم ارزان


لینک قسمت اول داستان انقلاب

دانشگاه شریفروزنامه شریفدانشگاهداستانداستان‌نویسی امدادی
روزنامه شریف/ اخبار راستکی دانشگاه صنعتی شریف را از روزنامه دنبال کنید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید