شرمین نادری
شرمین نادری
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

شب چله

از قدیم و ندیم بازار شب یلدا بازار شامه،
بگیرو ببرش هفت کفش آهنی و هفت تا عصای آهنی می‌خواد و خرید آذوقه شب نشینی اش هفت تا جیب قارون و هفت تا صندوق حاتم طایی می‌طلبه…
از بس که طالب زیاده و قصه گو کم…
کدوم قصه؟
همون قصه‌ها که می‌گن معنی یلدا، همون تولد خورشیده و آخر شدن شب دراز…که باید با نورو روشنی این شب آخری رو دور هم گذروند و خوش بود…
همون قصه‌ها که قدیمی شدن و خریداری ندارن و کنج پستوی بزرگا نشستن…
قصه کشته شدن جمشید جم، به دست ضحاک جادوگر و سیاهی گرفتن روزگار ایران زمین و شب بی پایانی که با اومدن کاوه اهنگر به آخر می‌رسه…
قصه همون نشونه هایی که مردم ایران می‌گفتن توی این شب بلند و سرد هست…
مثل نقش ستاره‌های عجیب تو آسمون تاریک، یا چه میدونم تق تق عصای قارونی که بی هوا در خونه‌ها رو میزنه که بهشون هدیه بده و از گرسنگی و سرما نجاتشون بده…
یا حتی صدای بلند یه گاو شیرده که مردم جنوب ایران می‌گفتن به جای شیر عصاره نیکی و سپیدی تقسیم می‌کنه و صدای فریاد شبونه اش سیاهی شب رو می‌شکافه…
و اگه بشینی و به سکوتش گوش بدی، صدای شکافتن شب رو می‌شنوی و روزات بلند و زندگی ات پر نور و قشنگ میشه…
قصه‌ها زیادن از شب چله و قسم به قرآن خطی سر طاقچه پیرزنای قصه گو که؛ همشون خیلی شیرینن…
اما وقت تنگه و مراسم باید که انجام بشه…چه مراسمی؟
خب، اول سر وصدا و ریخت و پاش و بشور بساب محض مهمونی، بعدم بگیر و بیار انار سرخ ساوه و هندونه زیر کاه مونده ری و چه میدونم چله لری تازه عروسا و نو اومده ها…
اون وقت هم سروصدای دیگ و ماهیتابه و پخت و پز شیرینی و لوز باقلوا و مشت مشت ریختن آجیل مشکل گشا تو کاسه‌های بلوری و ریزریز ریختن شربت تو شربت خوری…
دست آخرم البته مراسم شام و پلو چلو اگه چیزی در بساط بود و چایی قند پهلو و هزار جور شیرینی و‌تره حلوا و فرینی و شیربرنج و مسقطی و…
بعدم گوش دادن به بزرگتری که موقع خرت خرت دونۀ انار گاز زدن کوچیکترا، شعر حافظ می‌خونه براشون و صغیر و کبیر رو به ذوق اون قسم به شاخ نبات به وجد می‌یاره…و بعدم با نفس خوشش سالشون رو معطر می‌کنه در این شب بیداری طولانی…
چون به قول قدما، کسی که امشب بیدار باشه، شب زنده داره و این شب بلند پر از نشونه است و پر از امید، مثل اون ستاره‌های ته تاریکی…
و کسی که اون نشونه‌ها رو سپاس می‌گه، نه به عشق انار دون کرده و آجیل که به عشق شنیدن ناله مرغ سحره که این شب رو شب بیداری می‌کنه…
مرغ سحر ناله سرکن
داغ مرا تازه‌تر کن…

خانم عصمت الدوله و انارهاش و پاییزهایی که گذشت و می گذرد ...
خانم عصمت الدوله و انارهاش و پاییزهایی که گذشت و می گذرد ...
شب یلداشب چلهشرمین نادری
در این صفحه خیلی خیلی مجازی ،فقط قصه می نویسم ، تو بگو از هزار سال پیش تا امروز، اصلا سال هاست قصه هایم را مثل مرواری های دوخته شده به دامنی بلند پشت سرم می کشم، دوست داشتی بخوان ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید