ویرگول
ورودثبت نام
شیده شریفی
شیده شریفینویسنده شاعر و نقاش اكسپرسيونيسم
شیده شریفی
شیده شریفی
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

شهر بی تو

کجا بودی

وقتی که باران ،

بی خبر از همه جا

گریه می کرد

من همین جا بودم

کنار همین خیابانی

که هیچ وقت به دریا نرسید

ساعت دیواری خانه

انگار حوصله ی هیچ کدام از ما رو نداشت

هی می رفت و می آمد

تنهایی ام ، یه چای داغ شده بود

تو لیوان خالی

و شهر مثل یه قصه بود

که قهرمانش هیچ وقت

به خانه اش برنگشت

پس کجایی حالا

شهرمان

چه دلگیر شده بی تو

و فقط صدایت مانده لای دیوارهایی که

بغض دارند

چه خوبه که نیستی ببینی

این کوچه ی دلگیر

بعد تو

چه قدر خالی شده

و دلتنگ

شیده شریفی

شعرشاعرانهویرگولشعر معاصر
۳
۰
شیده شریفی
شیده شریفی
نویسنده شاعر و نقاش اكسپرسيونيسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید