شیما شریفی
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

برنامه‌ریزی دقیقه نودی

برنامه ریزی
برنامه ریزی

برنامه‌ریزی دقیقه نودی، چیزی که تک‌تکمون توش استادیم ولی وقتی پای حرف زدن از موفقیت پیش میاد، مدعی می‌شیم تمام این پیروزی و موفقیت رو مدیون برنامه‌‍‌‌ریزی بلند مدتی هستیم که داشتیم اینکه باید توی زندگی برای هر قدم برنامه‌ریزی کرد وگرنه کلاهت پس معرکه‌اس کاملاً حرف درستیه، اما باید قبول کرد که واقعیت چیز دیگه‌ای هستش و به جز یه عده از آدم‌‎ها که برنامه‌ریزی‌های بلند مدت توی زندگیشون جواب داده این حرکت توی زندگی همه جواب نمیده.

قضیه از چه قراره؟

داستان اینه که ما هممون از بدو تولد یادگرفتیم در لحظه زندگی کنیم. شاید دلمون نخواسته باشه ولی مجبور بودیم، اگر کلی بهش نگاه کنیم حتماً پیش خودت میگی این که خیلی خوبه این همه آدم توی تاریخ از خیام و حافظ و کلی فیلسوف و بقیه گفتن در لحظه زندگی کن تا بتونی شاد باشی و اینا، ولی اگر به زندگی واقعی خودمون برگردیم به خاطر شرایطی که اتفاقاً همیشه همشون اضطراری بودن مجبور شدیم برنامه‌ریزی کنیم، ولی نه بلند مدت، از نوع دقیقه نودی!

برنامه دقیقه نودی چیه؟

این شکل از برنامه‌ریزی دقیقاً از لحظه‌ای شروع میشه که یه تصمیم لحظه‌ای می‌گیریم یا یه اتفاق ناگهانی پیش میاد، توی این شرایط اولین چیزی که به ذهنمون می‌رسه اینه که چقدر زمان داریم تا این موضوع رو حل کنیم، خیلی سریع تمام راه حل‌ها رو لیست می‌کنیم و در بهترین شرایط با یکی دو نفر مشورت می‌کنیم و راه حلی که مارا سریع‌تر به مقصد برسونه رو انتخاب می‌کنیم.این بیشتر شبیه راه حل برای شرایط اضطراریه اما مگه نه اینکه ما بیشتر مسائل رو همینجوری حل می‌کنیم؟

خوب ایراد کار همینجاست، اگر به این شیوۀ حل مسائل عادت کنیم دیگر فرصتی برای تحلیل و ارزیابی عملکرد برای خودمون نمیذاریم، با این وضعیت هم نمی‌تونیم از خودمون توقع یادگیری و حرکت رو به جلو داشته باشیم، چرا که بیشتر شبیه آدمی به نظر می‌رسیم که میخواد فقط از این چالش خودش رو بیرون بکشه!

چیزی که اینجا ذهنمو درگیر میکنه اینه که ما توی فضایی هستیم که مجبوریم هر روز از این نوع تصمیم‌ها بگیریم ،چه در خانواده، محل کار، جامعه و حتی روابط شخصی. چیز عمیقی جود ندارد و برخوردهای ما سطحی است، با این شکل از زندگی مگه میشه توقع پیشرفت و تغییر داشت وقتی همه چیز انقدر پر شتاب از تو عبور می‌کنن و تو اگر در لحظه اقدامی نکنی برای همیشه فراموش میشی!

پس حالا وقتشه سوال اصلی رو بپرسم توی این شرایط کی باید بریم سراغ برنامه ریزی بلند مدت و کی بریم سراغ برنامه‌ریزی دقیقه نودی؟ تجربه شما چی بوده توی زندگی؟برام بنویسید حتماً تا بتونم نظراتتون رو منتشر کنم.

۲۱
۸
می‌نویسم و نوشتن بخشی از من است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید
نظرات
به نظرم مفهوم زندگی در لحظه از این نظر که کاری رو که باید در همون لحظه انجام بشه انجام بدیم، مفهوم خیلی مفیدیه؛ حالا اون کار هرچی می‌خواد باشه. این‌ها در طول زمان زنجیره‌های یک زنجیر بزرگ می‌شند.
به نظرم گاهی باید فارغ از اینکه کار بعدی چیه، کار فعلی رو انجام داد.
۰
هر دو شون حتما هم‌زمان لازمن. برنامه‌ریزی بلندمدت مثل استراتژیه، جهت تو رو معلوم می‌کنه، برنامه‌ریزی دقیقه نودی هم تاکتیک‌هات هستند. بدون اون‌ها برنامه‌ریزی بلندمدتت اجزای عملکردی نداره.
۰
من دو ساله برای کنکور میخونم این حس رو در برنامه تحصیلیم حس میکردم و به برنامه زندگیم هم سرایت کرده بود و قشنگ آزاردهنده بود...اما امسال برنامه بلند مدت رو پیش گرفتم سریع تر شدم، آرامش بیشتری دارم و کارام رو با لذت و با کیفیت انجام میدم (به اقتضای تلاشم از خودم راضی ام...)
و این پیشنهادو میکنم که از دور به پروسه ای که قراره درگیرش بشید فکر کنید ، شبیه سازی کنید تا در موقع از نتیجش و از خودش لذت ببرید و خسته نشید و بیشترین بازدهی رو داشته باشید.
شرمنده طولانی شد...
۰
برنامه ریزی بلند مدت خوبه برای اینکه دید داشته باشی ولی به نظرم واسه عمل کردن برنامه ریزی دقیقه نودی خیلی می‌تونه موثر‌تر باشه، حداقل واسه من و تمام کسایی که مثل من توی دقیقه نود کیفیت عملکرد بهتری پیدا می‌کنیم دقیقه نودی بودن خیلی هیجان انگیزتره
۰
:)دقیقه نودی بودن باعث می‌شه این مهارت رو به دست بیاری که تو بازه زمانی کم بازدهی بالایی داشته باشی
۰
من معمولا کیفیت کارم توی دقیقه نود بیشتره، وقتی که تایم کافی داشته باشم انقدر ایده‌آل‌گرا می‌شم که نمی‌تونم کارو تموم کنم حتی اگه برنامه‌ریزی هم کرده باشم بازم خیلی وقت تلف می‌کنم. ولی دقیقه نود مجبوری کارو تموم کنی و تحویل بدی پس تا حدودی ایده‌آل‌گرایی رو کنار می‌ذاری.
۰
خب مساله اینه که دقیقه نودی بودن رو با زندگی کردن در لحظه حال اشتباه می گیریم.
زیستن در لحظه حال، از این جنسه که الان رو زندگی کنی و اگه شرایط ناخواسته ای هم برات پیش اومد، اونقدر متین و آماده باشی که به گذشته یا آینده پرت نشی و بتونی اون لحظه رو همون طوری که باید باشه زندگی کنی.
اشتباه ما در برنامه ریزی اینه که با توجه به تجربه های گذشته، قصد داریم آینده ای رو که هنوز نیومده هدفمند و قاعده مند کنیم. در حالی که درستش اینه که برای آینده ای که در پیش رو هست، در لحظه حال امکانی خلق کنیم و با رسیدن به آینده، از نتایج اون امکانی که خلق کردیم، در گذشته لذت ببریم. ما همیشه دنبال نتایج در آینده ایم در حالی که همین در حال زیستن به بیان خیام و سعدی و مولانا، از این جنسه که نتایج رو در گذشته ببینی و برنامه ها رو بر اساس نوع بودنت در آینده ای که لحظه بعد تبدیل به حال میشه بسازی و برای رسیدن بهش اقدام و عمل کنی. این طوریه که هیچ وقت از هیچ رخدادی آشفته نمی شی و هیچ وقت احساس نمی کنی لازمه برای دقیقه نود برنامه بچینی. چون همه چیز قبلا برنامه ریزی شده و تو فقط داری اونو به عمل تبدیل می کنی.
۰
به نظرم مفهوم زندگی در لحظه از این نظر که کاری رو که باید در همون لحظه انجام بشه انجام بدیم، مفهوم خیلی مفیدیه؛ حالا اون کار هرچی می‌خواد باشه. این‌ها در طول زمان زنجیره‌های یک زنجیر بزرگ می‌شند.
به نظرم گاهی باید فارغ از اینکه کار بعدی چیه، کار فعلی رو انجام داد.
۰
هر دو شون حتما هم‌زمان لازمن. برنامه‌ریزی بلندمدت مثل استراتژیه، جهت تو رو معلوم می‌کنه، برنامه‌ریزی دقیقه نودی هم تاکتیک‌هات هستند. بدون اون‌ها برنامه‌ریزی بلندمدتت اجزای عملکردی نداره.
۰
من دو ساله برای کنکور میخونم این حس رو در برنامه تحصیلیم حس میکردم و به برنامه زندگیم هم سرایت کرده بود و قشنگ آزاردهنده بود...اما امسال برنامه بلند مدت رو پیش گرفتم سریع تر شدم، آرامش بیشتری دارم و کارام رو با لذت و با کیفیت انجام میدم (به اقتضای تلاشم از خودم راضی ام...)
و این پیشنهادو میکنم که از دور به پروسه ای که قراره درگیرش بشید فکر کنید ، شبیه سازی کنید تا در موقع از نتیجش و از خودش لذت ببرید و خسته نشید و بیشترین بازدهی رو داشته باشید.
شرمنده طولانی شد...
۰
برنامه ریزی بلند مدت خوبه برای اینکه دید داشته باشی ولی به نظرم واسه عمل کردن برنامه ریزی دقیقه نودی خیلی می‌تونه موثر‌تر باشه، حداقل واسه من و تمام کسایی که مثل من توی دقیقه نود کیفیت عملکرد بهتری پیدا می‌کنیم دقیقه نودی بودن خیلی هیجان انگیزتره
۰
:)دقیقه نودی بودن باعث می‌شه این مهارت رو به دست بیاری که تو بازه زمانی کم بازدهی بالایی داشته باشی
۰
من معمولا کیفیت کارم توی دقیقه نود بیشتره، وقتی که تایم کافی داشته باشم انقدر ایده‌آل‌گرا می‌شم که نمی‌تونم کارو تموم کنم حتی اگه برنامه‌ریزی هم کرده باشم بازم خیلی وقت تلف می‌کنم. ولی دقیقه نود مجبوری کارو تموم کنی و تحویل بدی پس تا حدودی ایده‌آل‌گرایی رو کنار می‌ذاری.
۰
خب مساله اینه که دقیقه نودی بودن رو با زندگی کردن در لحظه حال اشتباه می گیریم.
زیستن در لحظه حال، از این جنسه که الان رو زندگی کنی و اگه شرایط ناخواسته ای هم برات پیش اومد، اونقدر متین و آماده باشی که به گذشته یا آینده پرت نشی و بتونی اون لحظه رو همون طوری که باید باشه زندگی کنی.
اشتباه ما در برنامه ریزی اینه که با توجه به تجربه های گذشته، قصد داریم آینده ای رو که هنوز نیومده هدفمند و قاعده مند کنیم. در حالی که درستش اینه که برای آینده ای که در پیش رو هست، در لحظه حال امکانی خلق کنیم و با رسیدن به آینده، از نتایج اون امکانی که خلق کردیم، در گذشته لذت ببریم. ما همیشه دنبال نتایج در آینده ایم در حالی که همین در حال زیستن به بیان خیام و سعدی و مولانا، از این جنسه که نتایج رو در گذشته ببینی و برنامه ها رو بر اساس نوع بودنت در آینده ای که لحظه بعد تبدیل به حال میشه بسازی و برای رسیدن بهش اقدام و عمل کنی. این طوریه که هیچ وقت از هیچ رخدادی آشفته نمی شی و هیچ وقت احساس نمی کنی لازمه برای دقیقه نود برنامه بچینی. چون همه چیز قبلا برنامه ریزی شده و تو فقط داری اونو به عمل تبدیل می کنی.
۰