ویرگول
ورودثبت نام
A girl with a big smile
A girl with a big smile
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

ای کاش لاله بودم

دلم خواست اسمم لاله بود و تو صدات شبیه بابک حمیدیان. دلم خواست موهام فر و آبی تیره بود و اون تتویی که همیشه آرزوشو داشتم پشت گوش چپم بود. دلم خواست پیاده ۵۹ دقیقه راه میرفتم تا بهت برسم و بعد …. بعد یکهو سیاه بیشه بودیم. جگر میخوردیم اونم وقتی کاپشن تو روی دوشم بود و بارون سیبیلت رو خیس میکرد. دلم خواست تو سیبیل داشتی، سیبیلوها مهربونترن تا بیشتر بگی دوستت دارم، اونم با اضافه کردن 'خیلی' اولش. بعد من چشمهامو ببندم و احساس کنم چه خوشبختم و یادم بره که چقدر زخم کوچک و بزرگ توی تنم دارم. یادم بره ته داستان سیاه بیشه چی شد، حتی ته اون ۵۹ دقیقه پیاده‌روی. دلم خواست بریم کافه نادری ای که همه رفتن و من نرفتن. من به جاش متر متر کاخ نیاورون و سعدآباد و اون حیاط دراندشتش رو بلدم. دلم خواست من بلد بودم پیانو بزنم و خیلی بی ربط وسط کوچه پس کوچه های دراز و تاریک و شلوغ پایین شهر تهران- که تو بلدی و من ازشون میترسم- یکهو صداها قطع بشه و صدای شجریان پخش بشه وقتی میخونه

"ترسم که بوی نسترن، مست است و هوشیارش کند."

تو دست من را گرفته باشی و بدوییم درست در یکی از شبهای سرد و بارانی دی ماه. بعد چشمهامو باز کنم ببینم تو بالکن ویلای شاهاندشتیم و تو …. تو سه دقیقه قبلش جورابامو کنار پاشویه حوض شستی و من گفتم دوستت دارم و تو هیچی نگفتی فقط دست کشیدی به لاک قرمز پاهام.
دلم خواست تمام خاطرات خوبم رو کلاژ کنم روی دیوار مغزم، همه رو بهم طوری بچسبونم که انگار از اول همینطوری بوده.
بعد اون خواننده با صدای قشنگ و گرم لهجه دارش بخونه:
میخوام بِرُم سرِ ره بشینم
و رفتن تونه با چشم ببینُم.
مُو از هر جا برم سروابگردوم
مُو …
بعد چشمامو باز کنم و یهو توی خونه باشیم. یه خونه نقلی، اینقدر کوچک که قدیه اتاق باشه. تاریک تاریک. تو روی تخت دراز کشیده باشی و زل زده باشی به من. از اون زل زدنها که دلم بخواد تا قیامت طول بکشه. من بی توجه لباس هامو درآرم و بگم «میشه پیراهنت رو بپوشم؟». تو بگی بپوش ولی دگمه هاشو نبند. بعد من دراز بکشم توی بغلت وقتی تکیه دادی به لبه بالایی تخت، بعد زیر گوشم بخونی :
«آهنگ نگاه تو شد زمزمه رو لبهام
ای عشق بخون با من تو خلوت این شبها
تو ساحل آرومی من موج پریشون
راز دل دریا رو میدونی و میدونم
من عطر خوش عشق رو از باغ تو بوییدم
اون یاس بهاری رو از شاخه تو چیدم.»

ای کاش لاله بودم.

داستان
سالهاست در کنار قهقهه‌های بلندش به داستان‌هایش معروف است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید