A girl with a big smile·۴ سال پیشچهل سالگیدر بالکن رو باز میکنم. حدودا چهل ساله ام. شال بافتنی سبکی به رنگ صورتی چرک روی دوشم انداخته ام. تکیه میدم به دیوار کنار بالکن. سکوت شب، صدا…
A girl with a big smile·۴ سال پیشتا ابدیت دوستت دارماستارت زدم و راه افتادم، دست چپم را روی فرمان فشار دادم. شست دستم تیر کشید، یادم افتاد با چاقو بریده بودمش. زخم قلبم اما تازهتر بود. نامه…
A girl with a big smile·۴ سال پیشای کاش لاله بودمدلم خواست اسمم لاله بود و تو صدات شبیه بابک حمیدیان. دلم خواست موهام فر و آبی تیره بود و اون تتویی که همیشه آرزوشو داشتم پشت گوش چپم بود.…
A girl with a big smile·۴ سال پیشعروس سابق رویاهایشناگهان صدایش توی گوشم پیچید:- توی کوچه ما هم عروسی میشه.صدامو لوس کردم و گفتم "عروسی شمااااا؟؟" - "حالا شاید". پرسیدم "عروسی شما ما هم دعو…