وقتی یک زن را با نگاهی جنسی و شهوتآلود نگاه کنیم، این یعنی استفادۀ ابزاری از زن. این درد بزرگی است که امروز، جامعه و کشور ما را فرا گرفته است و هر روز هم بیشتر میشود: آیا زنان سرزمینم نباید ارزشی برای خود قائل شوند؟ تهِتهِ بازیگری و هنرمندی این است که فلان لباس و آرایش را بپوشند و جلوی هر چشم هرزه و گرسنهای، اندام خودشان را به نمایش بگذارند؟ اگر این استفادۀ ابزاری از زن نیست، پس چیست؟
سبلریتیها، یک رکن مهم این معضل هستند که به اسم فرهنگ و هنر، برهنهنمایی را ارزش و استفادۀ ابزاری از زنان و دختران را یک فرهنگ عادی و همگام با جهانی شدن معرفی کرده و میکنند: جهانی شدن که زن و دختر ایرانی را تا حد یک کالای جنسی پایین میآورد، چه ارزشی دارد؟
به این فکر میکنم آن غرور و عزت نفس زنان و دختران قدیم ایرانی کجا رفته است؟ زن ایرانی با روبنده چنان ابهتی داشت که هیچ مردی جرأت نمیکرد حتی به آن روبنده هم نگاه راست کند!
یک زن اگر ارزش خود را درک کند، هیچ وقت خود را به شکل یک کالای جذاب جنسی درنمیآورد. همۀ ما انسانها آخرش باید پیش خدا برویم و این روح ما انسانهاست که پر میکشد؛ آیا نباید کمی تفکر کنیم که به چه سمتی میرویم؟ نمیگویم خواهرم، چون اگر بگویم خواهرم، سریع برچسب میخورم.
فقط همین را میگویم که لطفاً کمی تفکر کنیم؛ تفکر کنیم که آیا به عنوان یک زن یا دختر، دوست داریم وقتی ما را میبینند، خواسته یا ناخواسته به امور جنسی و جذابیتهای شهوانی ما نگاه کنند؟ تفکر کنیم که اگر مردی باشیم، غیرتمان اجازه میدهد زن و دخترمان را با نگاهی هوسآلود و رایگان تماشا کنند؟