1 . ساکتباش، در میان قبرستانی فراموش شده هیچ کس به تو اهمیتی نمیدهد، اینجا صدای پای مرگ است که حرف میزند، همه منتظرند و در گوش هم پچ پچ میکنند " مرگ حق است، اما برای همسایه"
۲ . زندگی کن، بزار بقیه هم زندگی کنن، خوشحال باش، کاری بکن که به تو احساس زنده بودن بده، چیزی بساز، حتی یک کاردستی ساده ولی سعی کن هر روز یک کاری کردهباشی که بتونی تعریفش کنی ، خوشحالطور زندگی کن و حال خوبتو با دیگران تقسیم کن ، بزار بقیه هم زندگی کنن ،حداقل ضدحال نباش. سعی کن حالیت بشه!
۳ . هیچ وقت اجازه نده کسانی که ذهن کوچکی دارند به تو بگویند رویاهایت خیلی بزرگ هستند ، بهتر است از این افراد دوری کنی، چون خیلی از آنها نمیتوانند کاری انجام بدهند و نمیخواهند تو با موفقیتت بیعرضگیشان را به صورتشان بکوبی !
۴ . موفقیت ذره ذره بدست میآید، همچون ضربات چکش سنگ تراش بر پیکرهی صخرهای زمخت، اگر صبر داشته باشی در آخر مجسمهای بینظیر خواهی دید، برای موفقیت امروز ها را دریاب.
۵ . آدمها قرنهاست حیرانند ، یکی از قعر حیوانیت ، دیگری در قلهی علم ، تنها یک لحظه قبل از رد شدن از خط خواهد فهمید ، آری آخرش خواهد فهمید...
۶ . سروش غیب پیوسته آواز میدهد که سرانجام زایش، مرگ است و پایان گردآوری، فروپاشی است و نهایت آبادانی، ویرانی است. (نهج البلاغه، حکمت ۱۳۲)
7. ماه که باشی ، در دل شبهای تار ، هیچ وقت پشت ابرها نخواهی ماند !
8. ماه باش ، نور باش توی سیاهی ، پشت ابرهای خیال و فکر های بی سر و ته نمان ، بیرون بزن، بگذار نور از سینه ات بیرون بزند ، دنیا را توی نور خودت ببین و" بکوش عظمت در نگاه تو باشد نه در آنچه که به آن نگاه میکنی"
9.گاهی گفتن تنها جوابی است که می توان به تپش های قلب داد تا آرام شود .
10.مردم فقط وقتی تو را یک آدم درست و حسابی میدانند که مزخرفاتی را که آنها قلباً _ و بدون عقل _ قبول دارند تکرار کنی . اما وقتی از کلمات خودت برای فکر کردن استفاده کنی، میشوی یک احمق جامعه ستیزِ دردسرساز. خیلی هم که کم بیاورند حتی کار به برخورد فیزیکی و تهدید هم میرسد. هیچ چیز مثل آدمی که فکر میکند برای جامعه خطرناک نیست.
11. آدمها بیشتر به خاطر فضایلشان دچار دردسر میشوند نه ضعفهایشان . داستان از اینجا شروع میشود. موقعیتی را در نظر بگیرید که فردی که تمام عمر برای صداقت جنگیده است و عمیقاً به آن باور دارد در موقعیتی قرار بگیرد که برای به دست آوردن یک موفقیت بزرگ باید یک دروغ کوچک بگوید.
12.برده بودن جایی در اعماق ذهن آدمها ریشه دوانده است . ارباب اگر پرقدرت و پرنخوت و مغرور بود ، خدمت به او افتخار است، هر چند ظالم باشد. اما اگر آمد و در کنار رعیت غذا خورد ، رعیت دیر یا زود او را رها خواهد کرد و دور همان ارباب دلخواهش جمع خواهد شد.
13. بیشتر آدمها دوست ندارد از حقیقت آگاه شوند. آنها به دنبال حقیقت نیستند چون فکر میکنند حوصله ی بعدش را ندارند . آنها فقط عاشق کلماتی هستند که آنچه که هستند را تائید کنند. چنین مردمی حتی اگر اتفاقی متوجه حقیقت بشوند با اکراه روبر میگردانند و در میان هجوم نور خورشید مجذوب نور شمعی کم جان میشوند.
14. هر عملی تاوانی دارد. بیشتر آنچه ما را میآزارد تاوان سکوت ماست آنگاه که باید حرف می زدیم.
15. بزرگترین دشمن حقیقت دروغ نیست. مصلحت اندیشی بزرگترین دشمن حقیقت است.