برای مایی که سال ۲۰۱۲ رو زندگی کردیم و سیلی از فیلم های آخرالزمانی دیدیم. صحبت راجع به سالی که گدشت خیلی سخت نیس. تصور آخرالزمانی شکل گرفته در ذهن ما مثل فیلم های هالیوودیه. مثل یک ویروسی که منتشر میشه و همه رو زامبی میکنه. و حالا ما باید زامبی هارو بکشیم و توی این دنیای پسا انسانی زنده بمونیم.
۸ سال بعد از ۲۰۱۲ یعنی ۲۰۲۰ ما سالی رو زندگی کردیم که واقعا بوی آخرالزمانی میداد. اما بدون زامبی و بدون هیج بویی! نه نوستراداموسی پیش بینی کرده بود و نه مبتلایان ویروس زامبی میشدن. و نه هیچ بازمانده ای از پاندمیک وجود داشت. برای ما روزهایی سپری شد که با ترس از نفس کشیدن تصاویر قطاری از ماشین های ارتش رو میدیدم که جنازه کشته شدگان ویروس رو حمل میکردن. و چهره پرستارانی که با لباس و ماسک های مخصوص ما را دقیقا یاد فیلم ها مینداختن. چیزی که بهش باور داشتیم شباهت صحنه های فیلم هایی که دیده بودیم با اتفاقات واقعی که درحال رخ دادن بود. و شهرهایی خالی که ساکنینش شبیه مردگان بودند. ویروسی که نه مبتلایان رو زامبی میکرد و نه شکل خاصی داشت. خیلی آروم و راحت فقط تنفس میشد. شاید شبیه ترین تجربه واقعی این سال رو میشد با تصاویر سال های طاعون مقایسه کرد. جایی که مردم درمانده تصاویر قیامت میدیدند.
حقیقتا کسی فکرشو نمیکرد توی این دوره و زمونه که هرهفته درحال دیدن موشک هایی هسیم که به فضا میرن یا داریم با گوگل و سیری حرف میزنیم روزی برسه که شهرهامون قرنطینه بشه. یا مثلا برای خرید صف بکشیم. کی فکرشو میکرد فروشگاه های دنیا شاهد دعوا سر دستمال کاغذی بشه. یا مثلا لندن و پاریس و میلان و نیویورک و شانگهای و تهران و... تعطیل بشه. کی فکرشو میکرد روزی مردمو با ماسک ببینیم و عین مناطق شیمیایی جرات نکنیم برای حتی چند لحظه ماسکمونو برداریم.
برای ما البته ۲۰۲۰ کمی فراتر بود و خوندن آمار مرگ و میر کرونا اونقدرا هم ترسناک نبود. واسه مایی که توی چند دقیقه خبر کشته شدن ۱۷۶ نفرو هضم میکنیم. یا مثلا برای بیروتی که توی یک چشم به هم تبخیر شدن یک اسکله رو دید. کرونا ترسناک ترین خبر سال نمیتونست باشه.
اما امسال یه چیزی رو بیشتر از هرسال تجربه کردیم. و اون هم زندگی بود. اینکه زندگی همین لحظه های ساده با هم بودن، کنار هم بودن، خرید کردن بدون صف، قدم زدن بدون ماسک، دیدن مردم و شلوغی های سال نو و عید و خرید کردن مردم، اصلا دیدن همین ازدحام جمعیت توی مترو و اتوبوسه.