این پست از مجموعه پستاییه که عرفان داشت مسیر خودش توی درس Using Big Data to Solve Economic and Social Problems و چیزایی که ازش یاد میگرفت و براش جالب بود رو به اشتراک میذاشت. تا اینکه به من افتخار داد و باهاش هممسیر شدم :) پست اول این مجموعه رو میتونید از اینجا ببینید. در این نوشته داریم ادامه بحثهای مطرحشده در جلسه سوم درس رو بررسی میکنیم.
خب، در انتهای بخش دوم این جلسه، عرفان کارهایی که برای رفتن به سمت فرصت میشد انجام داد رو برامون گفت و در این بخش میخوایم اول یکم بررسی کنیم و ببینیم برنامه رفتن به سمت فرصت چه چالشهای بالقوهای داره و در ادامه ببینیم چطور میتونیم شرایط یک منطقه رو بهبود بدیم.
اولین چالشی که ممکنه به ذهن برسه اینه که این برنامه برای دولت هزینههای هنگفتی داره؛ در این رابطه نکتهای که وجود داره اینه که این برنامه درسته که در ابتدا ممکنه هزینه زیادی داشته باشه، اما همونطوری که توی بخش قبل دیدیم، این برنامه باعث میشد درآمد افرادی که داخل طرح میشدن افزایش پیدا کنه و در نتیجه مالیات پرداختیشون هم، افزایش چشمگیر و معناداری پیدا میکرد. (ر.ک. بخش اول جلسه سوم)
این تاثیر کمی نگرانی ما رو در این رابطه برطرف میکنه به این دلیل که اگر دولت در این طرح سرمایهگذاری کنه ممکنه در آینده با مالیاتی که از ملت میگیره، هزینههاش جبران بشه و این اتفاق این طرح رو در مقایسه با دیگر طرحهای در حال اجرا در آمریکا (مثل Public Housing، یه چیزی شبیه مسکن مهر خودمون) توجیهپذیر میکنه.
چالش دوم: که ممکنه اجرای این برنامه برامون مطرح کنه اینه که نقل مکان افراد کمبضاعت به محلههای بهتر برای زندگی، چه تاثیری توی زندگی افراد ثروتمند محلهها میذاره؟ به عبارت دیگه چقدر با این کارمون ممکنه شرایط زندگی رو برای افرادی که زندگی خوبی از قبل داشتن بد کنیم؟
این نمودار قیاسی بین شرایط دو محله متفاوت هست، در واقع این نمودار داره صدک درآمدی فرزندان دو محله مختلف رو بر حسب صدک درآمدی والدینشون به تصویر میکشه.
نکتهای که از این نمودار میشه فهم کرد اینه که با اینکه در محله آبی، افراد کم بضاعت شرایط بهتری دارن (فرزندانشون جزو صدکهای بهتری از جامعه شدن)، اما در نهایت برای والدین با صدک درآمدی بالا، بچهها شرایط یکسانی دارن؛ به عبارت دیگه توی محله آبی، با اینکه شرایط افراد کم بضاعت بهتره، اما باز هم صدک درآمدی بچههای خانوادههای ثروتمند محله آبی از صدک درآمدی بچههای خانوادههای محله قرمز بالاتره.
شاید شما هم مثل من توی درک این نمودار دچار مشکل شده باشید؛ برای اینکه بتونید این نمودار رو بهتر درک کنید به این فکر کنید که چرا این نمودار پاسخی به چالش دومه؟
اینجا عرفان به کمک ما میآد و میگه که اگه این دو نمودار جایی اون وسطها همدیگه رو قطع کرده بودن، اونوقت میشد نتیجه بگیریم که شرایط بهتر افراد کمبضاعت داره شرایط زندگی بچههای ثروتمند رو بدتر میکنه و این اتفاق خوبی نیست (چرا؟)، اما از اونجایی که این دو نمودار به هم نرسیدن میتونیم این نمودار رو شاهدی بر این بیاریم که برنامهٔ رفتن به سمت فرصت شرایط خونوادههای ثروتمند رو بد نمیکنه.
اما خب چالش سوم و اصلی این برنامه اینه که این برنامه به صورت کامل مقیاسپذیر نیست! یعنی با نقل مکان دستهجمعی همه افراد از محلههای بد به محلههای خوب (این محله خوب که میگیم چی هست اصلن؟)، شرایط زندگی این افراد قرار نیست بهبود پیدا کنه… (چرا؟) پس شما اگر بودید چه میکردید؟!
راهحل دیگری که به ذهنمون میرسه اینه که به سمتی بریم که شرایط محلهها رو بهبود بدیم، به این روش سرمایهگذاری مکانمحور میگیم.
اول از همه اینکه به نظرمون مولفههای یه محله خوب چیهاست؟! همونطور که توی نمودارهای همین جلسه هم دیدیم، میشه به موارد زیر اشاره کرد:
حالا سوالی که مطرح میشه اینه که برای بهبود دادن شرایط یک محله، تا چه شعاعی رو به عنوان یک محله میشناسیم و شعاع عملمون باید کجا باشه؟ به این معنا که اگر با طرحی بخوایم اوضاع یک محلهای رو بهبود بدیم، دقیقا تا چه شعاعی رو یک محله به حساب میآریم و توش طرحمون رو اجرا میکنیم؟
توی بررسیهایی که کردن، به نتایج جالبی رسیدن که میشه از طریق نمودار زیر دید:
این نمودار داره چیو نشون میده؟!
نمودار بالا داره ضریب تاثیر نرخ فقر روی شرابط اقتصادی رو در محلههای اطراف رو روی یک محله نشون میده.
برای مثال شماره محله صفر نمودار رو نگاه کنید؛ این نقطه نشون میده که ضریب تاثیر نرخ فقر یک محله روی شرایط اقتصادی همون محله برابر ۰.۳- است. اما چیزی که مهمه اندازه این عدد نیست، مهم اینه که از محله ۱ به بعد (یعنی با حدود ۲ مایل فاصله گرفتن) این ضریب تاثیر به شدت کاهش پیدا میکنه!
اگه این سوال رو کمی ریزبینانهتر بپرسیم و از سطح محله، به سطح بلاکها وارد شیم این تاثیر چطوری نشون داده میشه؟
که اینجا هم الگوی مشابهی رو میبینیم و تقریبن از ۸۰ ساختمون اون طرفتر، تاثیری که نرخ فقر میذاره به شدت عدد ناچیزی میشه.
حالا برای سرمایهگذاری مکانمحور میدونیم برای بهبود شرایط یک محله تا چه شعاعی باید برنامههامون رو اجرا کنیم.
سوال دیگری که مطرح میشه اینه که چه برنامههایی برای سرمایهگذاری مکانمحور بهترن؟ این سوال سوالیه که داره هنوز هم روش بحث و بررسی صورت میگیره…
اما به صورت کلی از اونجایی که دیدیم این برنامهها روی بچهها تاثیر مثبت بیشتری داره، به راهحلهایی برای فرآیند زندگی یک بچه از کودکی تا بزرگسالی مطرحه:
که همونطور که مشخصه برای هر دوره از زندگی، نیازهای فرد رو برای ساختن جامعهای که از لحاظ اقتصادی شرایط خوبی داشته باشه مشخص کرده.
در همین راستا فعالیتهایی شکل گرفته که هرکدوم افراد رو طی این مسیر همراهی میکنن؛ برای مثال میشه به برنامههایی اشاره کرد که طی اونها دانشآموزان قبلی به دانشآموزان جدید توی فرآیند انتخاب رشته و دانشگاه کمک کنن، یا برنامههایی که برای کاهش خشونت به افراد آموزش میدن و …
برای بررسی اثرگذاری این راهکارها چه کنیم؟ همونطوری که قبلن هم دیدیم، از روش Quasi-experiment استفاده میکنیم. یعنی دادههای قدیمی رو که داریم به دادههای عددی تبدیل میکنیم و برای بررسی تاثیر هر راهحلی، دادههای بعد از اعمال راهحل در محلهها رو با دادههای پیشین مقایسه میکنیم. اینطوری میتونیم شهودی از بهینگی راهحلهای اعمال شده به دست بیاریم.
عرفان عزیز که توی نوشتن و ویراستاری این نوشته بهم کمک کرد و سوالاتم در مورد درس رو برطرف کرد.
*منبع تمامی تصاویر و نمودارها opportunityinsights.com است.