صبح بود، مثل همیشه، با صدای زنگ گوشی بیدار شدم. چشمهام نیمهباز بود که یادم اومد دیشب یه حس عجیبی داشتم، انگار چیزی رو فراموش کرده بودم. گوشی رو برداشتم، و اون لحظهای که نوتیف بانک رو دیدم، انگار یکی یه سطل آب یخ ریخت روم: "مهلت پرداخت قسط شما به پایان رسیده!"
اون چند ثانیه بعدش رو دقیق یادمه. قلبم تند میزد، انگار مسابقه دوی ماراتونه! نمیدونستم چه کار کنم؛ هم استرس دیرکرد جریمه، هم تصور افتادن اعتبارم جلوی بانک. سریع اپلیکیشن بانکی رو باز کردم، اما خطای سرور، کندی اینترنت... همه چیز دست به دست هم داده بود تا روزم رو خراب کنه.
وقتی بالاخره موفق شدم پرداخت کنم، دیگه انرژیای برام نمونده بود. این تجربه برای من درس بزرگی داشت: «فراموشی حتی برای یه دقیقه میتونه ساعتها زمان و کلی آرامش ازت بگیره.»
حالا بیا تصور کنیم یه دنیا که توش پرداختها خودکار انجام میشن. چیزی شبیه به جادوی نامرئی، که انگار همیشه یه نفر هست حواسش بهت باشه. دایرکت دبیت میتونه مثل یه مدیر مالی بیسروصدا باشه، که بدون اینکه اذیتت کنه، قبضها و قسطها رو بهموقع پرداخت میکنه. دیگه نه خبری از خطای انسانی هست، نه اینترنت قطعشده، نه استرس جا موندن از موعد مقرر.
تصور کن آخر ماهه، ولی تو هیچ نگرانیای نداری. پیامک بانک میاد: «قسط شما با موفقیت پرداخت شد.» تو فقط لبخند میزنی و به کارهات ادامه میدی. دیگه خبری از اخطارهای نارنجی رنگ یا جریمههای سنگین نیست.
دایرکت دبیت برای من بیشتر شبیه یه دوست واقعیست؛ دوستی که نه قضاوتت میکنه و نه منت میذاره. همیشه کنارت هست تا کمک کنه، حتی وقتی خودت حواست نیست. دنیا با این دوست مهربون خیلی قشنگتر میشه، نه؟!
حالا که فکرش رو میکنم، کاش اون روز چنین چیزی داشتم. شاید حتی یادآوری هم نمیکردم که قسطی وجود داره؛ چون از قبل حواسش بود! این یعنی آرامش، وقت آزاد بیشتر، و یک زندگی بدون مرزهای استرس.