چند روز داخل گروه کلاسی دانشگاهم، بحثی درباره فیلمهای قدیمی هالیوود شکل گرفت که در آن همه از نحو لباس پوشیدن، اتفاقات اون زمان و فیلمهای خاطرهانگیز سخن میگفتند.
یادم آمد که این جمله رو بارها و بارها از افراد مختلف شنیدم. جملاتی از قبیل: «بچه بودیم چقدر همهچیز خوب بود!» یا «قدیما چقدر بیشتر میرفتیم بیرون و با هم حرف میزدیم!»
تصمیم گرفتم کمی در این باره مطالعه کنم و به مقاله کوتاهی از WBS رسیدم که نظر علمی و کارشناسانهای در این باره داده بود.
طبق نظرسنجی که بین شهروندان انگلستان انجام شده است، 70 درصد از مردم احساس میکنند که جهان روز به روز بدتر میشود و تنها 10 درصد فکر میکنند که جهان رو به بهبود میرود.
همچنین، 55 درصد از مدرم فکر میکنند که زندگی خودشان در حال بدتر شدن است و تنها 11 درصد به امید بهتر شدن هستند.
اما این احساس مردم واقعا درست است؟ یعنی زندگی ما هرروز به سمت نابودی پیش میرود؟ آیا اگر به گذشته برمیگشتیم، حالمان بهتر بود؟
اگر میتوانستیم به گذشته برگردیم، به حوادثی مانند یازده سپتامبر، جنگ هستهای، قحطی ایران، دو جنگ جهانی، امید به زندگی پایینتر، بیماریهای کشنده و بدون درمان و نبود فناوریهای سادهای مانند ماشین لباسشویی، ظرفشویی، فر، گوشی موبایل، لپتاپ و غیره برمیخوردیم.
دکلاینیسم یا باوری که گذشته را عالی، آینده را منفی و حال را روز به زوال نشان میدهد، چیز جدیدی نیست. حتی یونانیهای آتن نیز به گذشتگان خود غبطه میخوردند که چرا در عصر طلایی آنان حضور ندارند. در واقع، ذهن ما به راحتی ما را گول میزند!
ذهن ما معمولا حوادث خوشایند گذشته را به خاطر میسپارد و بدیها را به فراموشی میسپارد. ما مدام از اتفاقات خوب، فیلمهای خوب، آهنگهای خوب و بازیکنهای فوتبال خوب صحبت میکنیم و برایمان یادآوری میشود.
در آزمایشی که روی چندین نفر انجام شد، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که مردم خاطره یک اتفاق خوب را بسیار مثبتتر از خود واقعیاش میدانند. مثلا سفری به دور ایران را در نظر بگیرید که پر از تلخی، خوشی، دزدیدهشدن ماشین، پیدا کردن مکانی بکر، ماندن زیر باران و پیداکردن دوستهای جدید بوده است. حال، پس از گذشت چند ماه، شما تنها اتفاقات مثبت را با درجهای بسیار بالاتر به یاد میآورید.
به گفته پروفسور چتر، احساس مثبتی که ما درباره تعطیلات یا دیگر تجربههای گذشته داریم، بسیار بیشتر از احساس مثبت واقعیمان در همان زمان است.
به همین دلیل است که زندگی ما آنطور که قدیم به نظر میرسد، خوب و شاد نیست. البته یکی دیگر از دلایل ما برای بهتر دانستن گذشته، بخاطر نفرت از دست دادن است! یعنی ما در زندگی حال خود، بیشتر روی چیزهایی که از دست میدهیم تمرکز میکنیم تا چیزهایی که به دست میآوریم. یک میلیون ضرر چند برابر بیشتر نسبت به یک میلیون سود روی منفی یا مثبت بودن احساس ما تاثیر میگذارد.
در زندگی عادی، هرروز چیزهایی در حال بهتر شدن و چیزهایی در حال بدتر شدن هستند. تکنولوژی در حال پیشرفت است، اما محیط زیست در حال تخریب! در این بین، ذهن ما از تخریب محیط زیست تاثیر منفی بیشتری میگیرد تا تاثیر مثبتی که باید از پیشرفت تکنولوژی دریافت کند! پس، ما همیشه زندگی را در حال بدتر شدن میدانیم.
این احساس باعث میشود تا دید ما نسبت به آینده نیز سوگیری منفی پیدا کند و فکر کنیم که هرچه امروزه است، فردا بدتر میشود.
سوگیری و نفرت از از دست دادن که با هم ترکیب شوند، موجب از یاد رفتن اتفاقات بد گذشته و تمرکز روی بدیهای زمانه اکنون میشود.
در نهایت، از این مقاله که بگذریم، باید گفت که هرچیز در زندگی به نگاه ما بستگی دارد. من گاهی با خودم میگویم کاش در زمان شکوفایی فناوری و اقتصادی نیشابور زمان قدیم زندگی میکردم و به عطار سر میزدم و با مولانای جوان دیدار میکردم! اما بعد که قتل عام مغولان و ویرانشدن نیشابور که یادم میآید، کمی در تصمیمات خود تامل میکنم!
نکته قابل ذکر دیگر این است که پدیده بهتر دانستن گذشته فقط در ایران نیست! بله دوستان، ما ایرانیان در هیچچیز تک و منحصر به فرد نیستیم، حتی در بدبختی و نگاه منفی به حال و آینده! 40 تا 80 سالههای خارج از ایران هم از وضعیت جوانان و جامعه امروزی خود مینالند و جوانان هم از پیران! پس چه بهتر که سعی کنیم خوشی و بدی را با هم ببینیم و زندگی را پیش ببریم.