سینا حسن زاده
سینا حسن زاده
خواندن ۳ دقیقه·۷ سال پیش

کپی کردن افکار و روش‌های دیگران بس است!

Photo by Nathan McBride on Unsplash
Photo by Nathan McBride on Unsplash

من یک تولیدکننده محتوا هستم. در سایت‌هایی مثل آی تی رسان، جی اس ام و کلیک نوشتم. روال کار من در این سایت‌ها به این صورت هست که لینک یک خبر یا مقاله انگلیسی را باز می‌کنم و با کمک گوگل ترنسلیت (برای ترجمه کلمات سخت یا آن‌هایی که کاربردشان در جمله طور دیگری است!) آن را ترجمه می‌کنم. ایرادات نگارشی و محتوایی رو رفع و کمی هم کپی رایتینگ قاطی‌اش می‌کنم تا آماده ارسال شود. بعد، سردبیر نگاهی از بالا به پایین نوشته می‌اندازد، کل عنوان و لینک و عنوان سئو و غیره رو تغییر می‌دهد و دکمه ارسال را می‌زند :(

این تمام کاری بود که تا قبلا و حتی همین الآن هم تولیدکنندگان محتوا انجام می‌دهند. خب نمی‌خواهم افتخار کنم (راستش را بخواهید پیش از نوشتن این مطلب، مقاله‌ای رو آماده کرده بودم درباره تفاوت استارتاپ و شرکت بزرگ که از ترجمه و انتشار آن پشیمان شدم!)، اما می‌دانید که به دلیل عقب ماندگی کشور در زمینه تکنولوژی و خصوصا فناوری اطلاعات، علم کاربردی و اخبار به روز جهان در اختیار ما قرار نمی‌گیرد. در نتیجه، ما چاره‌ای نداریم که دست به دامان رسانه‌های انگلیسی زبان شویم و خوراک محتوایی را از آن‌جا تامین کنیم. این کار چند اشکال دارد که در ادامه بهشان می‌پردازم.

خب،

  • این محتوا بومی نیست و برخی اوقات اصلا با چیزی در ایران اتفاق می‌افتد همخوانی ندارد و دانستنش هم فایده‌ای ندارد.
  • محتوای فارسی تولید می‌شود با ادبیات انگلیسی! چنین متنی جذاب نیست، به گوش آشنا نیست و چند نیست دیگر!

البته نمی‌خواهم بگویم ترجمه بد است، بلکه پدیده ترجمه به پیشرفت علم در ایران بسیار کمک کرده است. مسئله این است که ما اکنون به جایی رسیدیم که دیگر ترجمه صرف جواب نمی‌دهد. برای محتوای تولیدی باید از فکر و خلاقیت مایه گذاشت. حتی گوگل با هوش مصنوعی خود دارد کارهایی می‌کند که دیگر ردیف‌کردن کلمات پشت سرهم شما را به جایی نمی‌رساند. باید برای خواننده نوشت. برای او کار کرد و نه موتورهای جستجو!

نکته دیگری که خیلی دوست داشتم بگویم این است که ترجمه و تقلید نوشته‌های دیگران باعث شد که نتوانم از قوه تخیل و خلاقیت استفاده کنم و کم کم آن را از دست بدهم. بعد از 4 سال ترجمه و بازنویسی متون، هر بار که تصمیم می‌گرفتم متنی از خود، به سبک خود و با استفاده از ته‌مایه‌های ذهنی خود بنویسم، دستم می‌لرزید و می‌گفتم نکند مورد توجه قرار نگیرد، نکند دیگران قلم مرا به سخره بگیرند و هزاران نکند دیگر!

من که هرجا می‌رفتم خود را نویسنده خلاق و تولیدکننده محتوا معرفی می‌کردم، مانند روباتی شده بودم که فقط کارهای دیگران را بازگردانی می‌کرد. ایده‌هایم کم می‌شدند، توان نوشتنم رو به تحلیل می‌رفت و ذهنم دیگر کار نمی‌کرد. من که هزاران بار از روزمرگی می‌ترسیدم، در حال دچار شدن به آن بودم. زمانی رسید که گفتم دیگر بس است! یک بعدی بودن را رها کن، آن چه در چنته داری را راه بینداز و از همین حرف‌های امیدبخش!

در کلاس داستان نویسی که همیشه در آرزویش بودم شرکت کردم. دوستان خلاقی را دیدم که هرکدام قلم مخصوص خود را داشتند، چقدر این کلاس برایم هیجان انگیز بود و هست! حوزه‌های جدید آی‌تی را ناخنک زدم: بلاکچین، هوش مصنوعی، یادگیری ماشین و ... را بیشتر دربار‌ه‌شان خواندم. کتاب داستان‌هایی را که کنار گذاشته بودم شروع به خواندن کردم. کتاب‌هایی که درباره توسعه فردی و کار بود و همیشه مسخره‌شان می‌کردم را خواندم و متوجه شدم چقدر تاثیرگذار هستند. بیشتر بیرون رفتم، مکان‌های جدید کشف کردم و رویدادهای بیشتری شرکت کردم.

به این ترتیب، بعد از آن نقطه عطفی که نمی‌دانم تاریخش کی بود (یکی دیگر از تصمیم‌هایم این بود که دیگر خود را درگیر تاریخ و ساعت نکنم و بیشتر به آینده بیاندیشم!) سعی کردم آدم بهتری برای خودم باشم. نمی‌دانم و نمی‌گویم که موفق شده‌ام یا نه چون از انتشار همین مطلب هم واهمه دارم و دستم می‌لرزد! اما می‌دانم که با گذشت زمان این تغییرات کوچک من بر طبق قانون اثر مرکب دارن هاردی، نتایج بزرگی را به ارمغان می‌آورند که همگی از جمله خودم به آن افتخار می‌کنیم.

پ.ن: ما هنوز هم محکوم به ترجمه و تقلید کارهای دیگران هستیم، چرا که کشور به آن نیاز دارد، اما می‌توانیم در کنار رونویسی از روی دیگران، انشای خودمان را هم بنویسیم :)

تولید محتوادل نوشتهنوشتننویسندگی
نویسنده‌ای که برای نوشتن به هر سوراخ و سنبه‌ای سرک می‌کشد!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید