کتاب رو یه ماه پیش خریدم. هیچ ایده ای هم نداشتم چیه فقط میدونستم یه رمانه. دنبال کتاب تهوع بودم که پیداش نکردم به جاش اینو برداشتم. اما میتونم بگم خوشحالم. شاید نشه گفت بهتر از تهوع، اما از نظر من به همون مقدار کتاب قوی ای بود.
کتاب اساسا داستان ساده ای داره. نه خیلی پرهیجانه و نه خیلی بی روح که حوصله سر بر بشه. یک داستان که خیلی هم با زندگی همه آدما غریبه نیست. داستان یک(یا شایدم چند) انسان عادی که با یه سری مشکلات عادی دست و پنجه نرم میکنه. خبری از اساطیر و معجزات و کارهای خارقالعاده و همچنین داستان های قهرمانانانه نیست. پس اگه دنبال کتاب با داستان فانتزی نیستین میتونه انتخاب خوبی باشه. آدم هایی مثل من، یا آدمهایی که الان حال و هواشون به داستان های متمایل به واقعیت نزدیکه(بازم مثل من)، این کتاب رو به احتمال زیاد دوست خواهند داشت.
در روند داستان چیزی که باعث جذب شدن خواننده میشه و اون رو به ادامه داستان وامیداره، فضاسازی قوی، همراه با شخصیت پردازی دقیق و آگاهانه است. شخصیت ها مثل شخصیت های رمانهای روسی نیستن، نه اسمهای طویل و سختی دارن و نه تعدادشون به قدی زیاده که نشه به خاطرشون سپرد. ماتیو، مارسل، سارا، بوریس، ایویچ و چند تا شخصیت دیگه که در کل داستان با همین نامها صدا زده میشن. همه این آدمها به خوبی توصیف شدن؛ با خوندن داستان به محض شروع مکالمه بین اونها تصویر کلیشون به وضوح در ذهن مخاطب ایجاد میشه. این در کنار فضاسازی های قوی سارتر باعث شده تا احساسات شخصیت ها به خوبی منتقل بشن. برای مثال احساسات بین ماتیو و مارسل، در ابتدای داستان، به خوبی تصویر سازی شده و هیچ کدوم از حرکات دست ماتیو، به روی بدن مارسل از قلم نیفتادن. یا هربار که یک ماتیو یه ذره مشروب میخوره چنان خوب، و همچنان با جذابیت و احتمالا مختصر، توصیف شدن که گویی درست در کنار او نشستی و اون بی توجه به تو داره کاراشو انجام میده.
در ضمن من کتاب رو با ترجمهی حسین سلیمانی نژاد از نشر چشمه خوندم و به نظرم ترجمه و کیفیت چاپ به قدر کافی خوب و رضایت بخش بود.