www.dr-khademi.com
www.dr-khademi.com
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

داستان ایمان

فیلم سینمایی The Book Of Eli داستانی پساآخرالزمانی است.

زمانی حیات بر روی کره زمین بر اساس حادثه ای از بین رفته است

و انسان هایی که باقی ماندند با هر وسیله ممکنی به دنبال آب و غذا هستند.

قانونِ تنازع بقا برقرار است و آنکه قوی تر است میماند و ضعیف تر نابود میشود.

در این میان، داستان مردی روایت میشود که در حال سفر است.

او 30 سال است که در حال رفتن است و جایی توقف نمیکند.

او چیزی را همراه خود دارد که یکی از قدرتمندان روزگار هم دنبال آن است.

یک کتاب!

در آن بلبشوی پساآخرالزمانی که همه چیز نابود شده است و حتی عده ای از شدت گرسنگی عده دیگری را میخورند، مسافرِ داستان ما با جانِ خودش از این کتاب مراقبت میکند.

در طول فیلم مشخص میشود که این کتاب؛ آخرین نسخه از کتاب مقدس (انجیل) است.

نسخه های قبلی همگی توسط انسانها از بین رفته اند. آدمیان کتاب های مقدس را از بین برده اند چون دیگر به آنچه این کتاب ها گفته بودند ایمان نداشتند و آنچه در این کتاب ها آمده است را سبب نابودی تمدن و حیات روی زمین میدانستند.

فرمانروایی که به دنبال کتاب است معتقد است حالا که همه آدمیان مدت هاست ایمانشان را از دست دادند و در نتیجه امیدی به آینده ندارند، با استفاده از این کتاب میتواند مجدد بر آنها فرمانروایی کند.

او به دنبال قدرت است و میخواهد از این کتاب برای سلطه گری استفاده کند.

مسافر داستانِ ما این را میداند و حاضر نیست کتاب را به او بدهد.

در حین این جدال و کشمکش، او زخمی میشود و کتاب را از دست میدهد

اما همچنان به سفرش ادامه میدهد تا به مقصد میرسد.

مقصد جایی است امن و آباد که همه کتاب های باقی مانده را آنجا جمع آوری میکنند تا دوباره بتوانند تمدن و زندگی را به کره خاکی برگردانند.

او کتاب را از دست داده است اما اتفاق جالبی افتاده است!

در طول این 30 سال، او هر روز بخشی از این کتاب را میخوانده است؛

به همین دلیل واو به واو کتاب را حفظ کرده است.

در واقع، کتابِ حقیقی در درون او موجود است و آن کتابِ بیرونی موضوعیت خودش را از دست داده است.

او چند روزی زنده میماند و میتواند آن کتابی را که در درون دارد بازگو کند تا مکتوب شود.

جایی در فیلم میگوید که ندایی به من گفت از تو محافظت خواهد شد تا سفرت را به پایان برسانی.

فیلم به ما میگوید آنچه که به عنوان ایمان میتواند در سفر زندگی به ما برای ادامه دادن کمک کند

و در هر شرایط و اوضاعی، نوری فراسوی افق ما روشن نماید؛ در درون ماست.

اصولا ایمان، حقیقتی بیرونی نیست.

ایمان، دانستن نیست.

ایمان از سنخ مفهوم نیست.

ایمان را نمیتوان از کسی به عاریت گرفت.

ایمان با سکون و ثبات، نسبتی ندارد.

ایمان از جنس حرکت و تکاپو است.

ایمان همان چیزی است که با وجود ناامنی های بیرونی، امنیتی درونی به ما میدهد.

در واقع تقدس اصیل و اصلی در جانِ خودمان مأوا گزیده است (وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ)

پرسش بنیادینی که فیلم مطرح میکند این است که:

آیا ما میتوانیم در طول سالها سفر زندگیمان بر روی این کره خاکی، ایمانی اصیل برای خودمان دست و پا کنیم و با وجود همه شدائد و سختی های این روزگار؛ به سوی افق پیش رویمان چشم بدوزیم و ادامه دهیم؟

آیا ایمان همان ندایی است که اگر گوش شنوایی داشته باشیم به ما میگوید که از ما محافظت خواهد کرد؟

آیا ما به حقیقتی فراسوی همه رویدادهای گذرای این جهان، ایمان داریم؟

آن فرمانروای قدرت طلب وقتی کتاب را باز میکند متوجه میشود که ...

(خودتان فیلم را ببینید)

دکتر منوچهر خادمی

سایت من

دکتر خادمیتحلیل فیلممعنادرمانیخودشناسیروانشناسی
دکتر منوچهر خادمی (Existential Coach)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید