برای مردم احساساتی ایران خیلی عجیب نیست که بعد از شنیدن اسم پدر یا مادر؛ اشک تو چشمشون جمع بشه احساس شرم یا مهر کنند.همیشه از همون دوران نوزادی گفتن پدر مثل کوه پشت آدمه، اما درک این جمله توی هر سنی واقعا سخته.تو بچگی یک مدل دیدگاه هست وتوی نوجوونی یه مدل دیدگاه دیگه.اما سخت ترین دوران برای من حداقل جوونی بود که انقدر بین بافِر عشق و نفرت یا خشم و مهربونی پایین و بالا شدم که خودم هم گاهی مستاصل میشم.
خیلی غم انگیزه ما گاهی به خاطر یک اشتباه کلا میزنیم زیر تمام کاسه کوزه های زندگیمون و چشم روی خوبی هایی که سالها و سالها بدون توقع انجام شده می بندیم.
من خیلی به مناسبت هایی که باعث خوشحالی میشه احترام میذارم حالا در هر دین و آیین و قوم وقبیله ای باشه.امروز روز جهانی پدر هست و برای من روز عجیب و دوست داشتنیه؛ تلفیقی از دوست داشتن زیاد و خشم، بخشش و گذشت نکردن، سنگ دلی و وقاحت و چشم پوشی؛ هزاران تضاد که منو خیلی شکسته و ساخته برای من عجیب نیست اگر توی این گرداب تفکر غرق بشم و هیچکی منظورم رو نفهمه و تعجب کنه.
پدر شالوده اصلی تفکر یک پسره (البته توی ایران) تو هرکاری می کنی که مثل اون نشی آخر میبینی شدی یه نفر شبیه بابا و گاهی باعث افتخاره و گاهی برعکس.اما بودن پدر بهتر ازنبودنه صددرصد.
بابا احساس نابی هست که من خیلی دوست دارم تجربه اش کنم طوری که بچه هام هیچ وقت از بردن اسمم خجالت نکشن و با افتخار درباره من حرف بزنن.دوست دارم انقدر بدونم که بتونم همه سوالاتشون رو جواب بدم تا راحت روی پدرشون حساب کنن.دوست دارم بابا بشم و بهترینش هم باشم، بابا بشم و باحالترینش باشم، بابا بشم و مهربونترینش هم باشم.مطمئنم همونقدر که سخته توضیح احساسات نسبت به پدر توی دوره های مختلف زندگی از بچه گی و نوجوونی و جوونی تا پیر شدن حتی؛ برای یک پدر هم همون قدر سخته که احساسش به فرزند داری رو توی ادوار مختلف زندگیش توضیح بده.
و این چقدر احساسات دوشت داشتنی هست بین پدر و فرزند که همیشه در حال تغییر و رشده و همیشه برات یه شگفتی داره.
از گوگل ممنونم که امروز رو به من یادآوری کرد تا چرخه بزرگی از خاطرات و آرزوها و رویا ها برام زنده بشن و پرطراوت بشن.
روز پدر رو به همه بابا ها و مامان ها و برادر و خواهر و دوست هایی که یجوری برای دیگران پدری کردن تبریک میگم.
کاش بتونیم الگوی خوبی برای نسل های بعد خودمون باشیم.