نوشتن، قبل از سال نو و حتا ساعتهای اولیهی سال نو، همیشه برایم کار سختی بوده و هست. روزگاری که فضای مجازی نبود و بیشتر با هم حرف میزدیم، باز در ساعتهای آغازین سال جدید حرفم نمیآمد. غمی عجیب روی سینهام مینشیند و شوری عجیبتر در سرم چرخ میزند. غم ایّام رفته و شور روزهای روبرو، گیجم میکند؛ و من وقتهایی که گیجم، سکوت میکنم.
سال پیش را گذراندیم. این که چه کردیم و نکردیم، به خودمان ربط دارد و از خودمان برخاسته است. میماند آرزوهای خوب برای خوبترینهایی که میشناسم و میشناسندم؛ همهشان. هر که را از یاد بردم، بر من ببخشد.