برای در خود فرو رفتن، خلوت نیاز است. اما این خلوت به معنای خالی بودن نیست. به معنای تنها بودن نیست. در میانهی میدان بودنی نیاز است که اتفاقن پر از بودن است: بودن آدمها، بودن ماجراها، بودن رفت و آمدها. چه اگر اینچنین نباشد، خالی است و در خالی بودن، خلاءی هست که نمیگذارد نفوذی بوجود بیاید. میشود این وضعیت اشتباه را به یک دندان کرمخورده تشبیه کرد. یک دندان پوسیده که هرچه دندانپزشک در آن پیش میرود، اوضاع را بدتر مییابد.
خلوتی که به خود راه داشته باشد، حتمن از جنس انسان است، از جنس بشر. انسان تنهای خالی راه به جایی نمیبرد. چرا؟! ساده است: چون خالی است.