شاید آدمهای زیادی دیده باشید که مدام سر در زیر دارند. کمتر سخن میگویند و بیشتر نیستند. به پیامهای شما که در فضای مجازی برایشان میگذاری یا پاسخی نمیدهند یا آنقدر دیر این کار را میکنند که دیگر بیات شده است. بعضیهاشان سیگار ارزانقیمت میکشند. بعضی دیگرشان مدام آب میخورند و درست وقتهایی که انتظارشان را نداری، سروکلهشان پیدا میشود. برای اینکه این آدمها را پیدا کنی و چند کلمهای باهاشان حرف بزنی، بهترین راه منتظر بودن است. منتظر پشت بوقهای ممتد تلفنشان، تا زنگهای پیدرپی شما را پاسخی بدهند. یا رفتن دم در خانهشان، بلکه از پشت پنجرهی اتاقشان پیداشان کنی.
اما عجیب است که وقتی بالاخره و با سختی بسیار پیداشان کردی، بودن با آنها عجیب حالت را خوب میکند. فراموش میکنی چند روز پیش را که دنبالشان بودهای و از بس جستجوی بینتیجه و پیام بیپاسخ داشتهای، حتا ازشان دلخور و رنجیده بودهای. حالا بودن آنها حرف زدن باهاشان اینقدر حالت را خوب کرده که همهچیز را فراموش کردهاید. این خاصیت در این آدمها است که از یک وضعیت خودخواسته، در آنها ایجاد شده است. وضعیت خودخواستهی«تنهایی». این آدمها، تنهایی را چنان برگزیدهاند که انگار هیچوقت در هیچ جای جهان اجتماعی نبوده و از ازل گیتی را بر «یک» استوار کردهاند. تنهایی این آدمها، جهانی را پیرامونشان ساخته که کمتر جایی برای دروغ، صحنهپردازیهای روزمره، دخالت از هر نوعش، بدگویی از هر کسی و... وجود دارد و خوب که نگاه کنی بهجای همهی این خلقیات نکوهیده، عادتهاشان جایگزینهای دلربایی دارد. آدمهای تنها معمولن آرام سخن میگویند. خوب گوش میدهند. لابهلای سخنهاشان همیشه متلی، مثلی یا بیتی از حافظ، سعدی یا مولانا هست که یکآن به سوی تو پرتاب میکنند. آدمهای تنها چون دور و برشان خلوت است، قدر دقایق و ساعتهایی که پیش تو هستند را میدانند و این لحظات را به گزاف نمیگذرانند. آنها کمتر عادت به بستن ساعتمچی دارند چون نگران گذر زمان نیستند، بلکه زمان به آنها احترام میگذارد و در اختیارشان میماند. آدمهای تنها بیشتر کتاب میخوانند و پیشنهادهای خوبی برای معرفی یک فیلم خوب دارند. آدمهای تنها روی پای خودشان میایستند حتا اگر هیچ کاری نکنند. شاید کمتر جنبوجوش بیرونی داشته باشند، اما آنجایی که بهشان نیاز داری چون در گیرودار بیهودگی نیستند، به سرعت میتوانند حضور داشته باشند.
تنهایی سکوتی دارد که تو را وادار میکند آدم بهتری باشی. تنهایی خلوتی دارد که چشم هایت را باز میکند که چقدر آدم دیگر اطرافت هست و تو میتوانی دلسیر آنها را ببینی. آدم تنها که باشی، وقت داری دربارهی دیگران فکر کنی، نه قضاوت. آدم تنها به اندازهی کافی وقت دارد به خودش خوب فکر کند، چون روزها و ساعتها در اختیارش هستند و هیچکس و هیچچیز مزاحم او نمیشود.