sona hazrati
خواندن ۳ دقیقه·۱۶ روز پیش

تو این فکر بودم که با هر بهونه...

عکس بی ربط
عکس بی ربط

دِ بلوتوث دیوایس ایز آن!

گلپونه‌های وحشی دشت امیدم…

حیدر حیدر اول و آخر حیدر…

چه بخوای چه نخوای تو رو به دست میارم…

از سر صبح داشتند دستگاه صوتیشان را امتحان می‌کردند و هر صدایی را با هر میزان و نوعی به خورد اسپیکر می‌دادند که ببینند چطور تحویلشان می‌دهد. تا همین چند ساعتِ پیش از سکوت، وضعیت مغزخراشی بود. در این چند ساعت می‌شد به این نتیجه رسید که خب امتحانش کرده‌اند و دیگر آماده است برای مراسمی که دارند. می‌شد به خیرگی به درو دیوار ادامه داد، چیزی خواند یا هرکار دیگری را که بی‌صدایی برای انجام دادنش ضروریست، انجام داد. مدتی بعد که آمدم توی اتاق باز هم صدا روشن شده بود اما این‌بار می‌گفت: تو این فکر بودم که با هر بهونه …

صفحه‌ی گوشی را بستم و نگاهم افتاد به آسمان؛ به آسمانی که آبی بودنش را ابرها بلعیده بودند. به یاکریم‌ها که بو برده‌ بودند باران در راه است و گیجی‌شان را به این سو و آن‌سو می‌کشاندند. به گندمی که یادم نبود امروز در سطل گوشه‌ی بالکن ریخته‌ام یانه… به خودم آمدم و دیدم چاووشی تمام شده و من تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که به فریماه دختر، جوان همسایه پیام بدهم و بگویم درخواست آهنگ سنتوری را دارم. اولاً نمی‌دانستم او که آهنگ گذاشته مهساست یا فریماه. بعد اینکه من شماره‌ی هیچ‌کدامشان را نداشتم و مهم‌تر اینکه اصلا آیا آن‌ها از دیدن این پیام خوشحال می‌شدند یا ناراحت؟

یادم آمد چند وقت پیش‌ یکی از همسایه‌های پایین برای اعتراض به صداهای زیادی دقیقا جمله‌ای مشابه آن‌چه در ذهن من بود را به کسی که آهنگ گذاشته بود پیامک زده بود و دلخوری پیش‌آمد.

البته شاید هم معنی حرف ها به صمیمیت ربط دارد، اما آیا آنقدر صمیمی بودم که بتوانم منظورم را به صادقانه ترین شکل ممکن به ذهنشان برسانم؟ اصلاً اگر صمیمی هم باشیم مگرنه‌ اینکه مصرف کنایه در صحبت‌های صمیمانه زیادتر است. آیا به خاطر این تغییرها حق دارم که یقه‌ی کسی را بگیرم که ای فلانی تویی که باعث تغییر در معنای خیلی حرفها شدی؟! شاید بشود از اولین کسی که عبارتی را در موقعیت معکوس استفاده کرده گلایه کرد. چون مثلاً اگر در حال حاضر که معنی جمله‌ای تغییر کرده و یک ترکیب کنایی شده، آن ترکیب را در مکالمه با یک هم‌شهری که اولین بار است دیده‌ایمش استفاده کنیم، به احتمال قوی، معنای کنایی آن برداشت خواهد شد، در غیر این صورت برداشت معنا بیشتر به این ربط دارد که پیشینه‌ی رابطه‌یمان با مخاطب چگونه است.

پس باید بگویم واژه‌ها نامهربان نیستند، این ماییم که از مهربانی واژه‌ها می‌کاهیم.

برای یک تصمیمی که نمیشد گرفت، در عرض چند لحظه، این‌همه را از سر گذرانده بودم اما در نهایت یاد حرفی افتادم که چند روز پیش خواندم؛ نوشته بود: دوستی که پس از یک سوء تفاهم جزئی، تبدیل به دشمن می‌شود، همیشه دشمن بوده است، فقط دیگر تظاهر نمی‌کند،

با خودم گفتم بس کن دختر، گیرم که درک نشدن منظورمان به خاطر کمبود صمیمیت باشد، گیرم که به پیشینه‌ی رابطه ربط دارد، فرض کن واژه‌ها هم مهربانند وما مهربان نیستیم و… اصلا چیزی به کَسی بربخورد؛ اگر دوستدارت باشد یا حرفت را فراموش می‌کند یا از تو توضیح می‌خواهد، راه را نمی‌بندد که تو نتوانی برایش جبران کنی. این‌قدر این کاغذ نازک را توی روز روشن زیر ذره‌بین نگیر. به احساست نسبت که کاری که می‌خواهی بکنی اعتماد کن، اینقدر خودت را نسوزان.

علوم تربیتی خوانده‌ام. شعر، داستان و کودکان را دوست دارم و گاهی می‌نویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید