برف میبارد
در خیابان
برف شادی
در اتاق
کیک، چون کوهی
بر سرش خامه چو برف
شمعِ روشن، روی آن
رو به زوال
چون غروبِ آفتاب
روبرو از پنجره پیدا
کوههای قهوهای، چون کیک
برفها چون خامه
خورشید نیز چون شمعی بیجان
رو به خاموشیست
شمع را فوت میکنم
از پنجره شب گشته پیدا
برف شادی، عکس
موها نیز، گشته سپیدتر
از برفِ ابرِ عمر
اما، اینبار
برفِ غم
1397
سوده