.تا به حال، به جانِ کلمات فکر کردی؟
به گمانِ من که کلمه ای غنی تر شاعرانه تر
و یگانه تر از «تاب» وجود ندارد.
طاقت و توان و صبر و شکیبایی
آرام ُ قرارپیچش ُ گردش.
وقتی بی تاب میشوم مثلِ این روزها
یادِ همه این کلمات می افتم و میخواهم
فاتحِ غم هایت باشم تنها من ، تنها
به انتهایِ دالانِ توو در تووویِ ذهنت برسم
تنها من، پرچمِ سرخِ خواستنت را روی قله ي باورهایت بگذارم. میخواهم از این ارتفاعِ چندهزار متری برای آدم هایی که به غلط در زندگیم آمدند و رفتند دست تکان دهم و با فریادی داغ اسمِ تورا جانانه تر از همیشه فریاد بزنم.
اما درد اینجاست که تو نیستی و عجز من همین نبودن توست که من کمم اگر که من اگر کسرم و کوتاه آمده ام و آرام نشستم ماتم و غرق تماشا
باور کن از سرِ خاطرِ همین نبودِ توام ..!
روزهایِ عجیبی سْت دلم برای تو تنگ شده
کاش میتوانستم یکی از تو درست کنم .
کاش میشد یک تو درست کرد . درست مثلِ
(هر چیزِ دیگر) که دارند در سرتاسر دنیا درست
میکنند اما مشکل اینجاست که تو( چیز ) نیستی.
تو (چیزهایی از هر چیز) هستی !
میدانم الان فکر میکنی دیوانه شدم
اما نه...راستش را بخواهی امروز گربهایی را دیدم که
در حیاط همسایه داشت خرمالو میخورد.
آخر زمان شد هگربه خرمالو میخورَد.
یا چند وقت پیس صنوبری بالا بلند را دیدم
وسط فصل پاییز سر بر آسمان افراشته ...
سبز بهاران و پر از برگ پر بار .ممکن است
بگویی خب اینکه بد نیست .. بله درست است اما
حالا که هر که هرچیز خواست آنهم هر چیزِ محال برایش مهیاست ...
من هم دلم میخاهد یک تو درست کنم ...
پ ن :کاش حواسَت را به اندازه ی کافی،
اندازه ی همین چندخط پرت کرده باشم .
تا از تاب نگویی.
تا نیفتد ترس بجان من ونگران نشوم
از نگرانی ِ این روزها
که فکر میکنم انگار یکی جفت پا می پرد روی سینه ام.
بگذار یک غم هم از هزار نگویم
که نیستی تا در آخر بگویی: درست میشود.
علاقه ي خوبم امروز دعایِ خوش گفتم
در گوشِ باد تا برساند به تو من را
و بمن تو را نه در بندهایِ نوشته ها ...
که در بند بندِ این روح وجان ...
در بندهای روزگار ...
در بندهای واقعی لحظات پر از آرامش
در بند بندِ حقیقیِ سرشار از وصل به تو ..
در بندهای پیوند خورده تو در وجودم
در بندهایی ناگسستنی و بدون جدایی
اصلا از الیافی محکم...
محکم به بی نظیرترین حالت در سرتاسرِ کلمه ...
https://www.instagram.com/tv/CXyoTItgo9h/?igsh=MTc4MmM1YmI2Ng==