توی این مطلب میخوام در مورد واقعیتی که در ذهن انسان وجود داره براتون بگم. تمام این مطالب با رفرنس ارائه میشن و در کتاب روانشناسی اجتماعی دیوید مایز به چاپ رسیدن. من چون کارم در خصوص روانشناسی صنعتی و سازمانی هست همیشه درگیر آنالیز افراد بودم. همیشه برام سوال بود که چطور یک واقعیتی که وجود داره از نظر خیلی ها جور دیگه ای تعبیر میشه و اینکه چطور سازمان هم مانند آدم ها یک ناخودآگاه کنترل گر داره که آدم ها رو به سمت مثبت یا منفی میکشونه. توی این مطلب نحوه خورانده شدن اطلاعات به مغز انسان رو می خوام براتون بگم که حتی افراد یک درصد هم فکر نمیکنن بهشون چیزی القا شده. البته بگم خیلی از سازمان ها در سراسر دنیا از همین روش ها برای القاء فرهنگ کاری هم استفاده می کنن که توی این مطلب مثال عینی هم براتون میزنم.
یک واژه ای در روانشناسی اجتماعی وجود داره به نام آماده سازی به این معنی که مغز ما مدام در حال گرفتن تمامی اطلاعات از دور و بر خودش هست. حالا میشه یک سری محرک هایی رو که فرد اصلا به اونها توجه نکرده در معرض دید فرد قرار داد و بعد با سیگنالهایی آنها را قلاب کرد و ذهن فرد رو به سمتی که مد نظر هست هدایت کرد. دو تا روانشناس به نام Baars و McGovern در سال 1994 روی این قضیه کار کردن. آزمایششون این بود که به شرکت کنندگان هدفونی دادند که توی اون کلمه نزدیک رودخانه بودیم تکرار می شد. در خلال این جمله کلماتی نزدیک به کلمه رودخانه به گوش دیگر افراد فرستاده میشد و افراد آن کلمه را نمیشنویدند. یعنی مغزشون اون کلمات مشابه رو خود به خود حذف می کرد.
در سال 1996 موضوع دیگری مطرح شد که اگر ما فکر افراد را آماده کنیم مغز اونا ناخودآگاه بر عملی که انجام میدن هم تاثیر میگذاره . برای اثبات این فرضیه، جان بارگ و همکارانش یک آزمایش طراحی کردن و از افراد خواستن با واژه هایی مانند پیر ، خردمند و بازنشسته جمله بسازن. وقتی افرادی که بهشون گفته شده بود با این کلمات جمله بسازن رو مانیتور کردن ، دیدن اینا با طمانینه و آهسته به سمت آسانسور درب خروجی حرکت میکنن و اختلاف معنا داری بین نمونه آزمایش شونده و نمونه های شاهد و کنترل وجود داشت.
یک آزمایش جالب دیگه سال 2005 انجام شد که Rob Holland اون رو انجام داد و اون این بود که یک سری از دانشجویان رو در معرض بوی خوش مایع لباسشویی قرار دادن و اونا وقتی بهشون یک سری کلمه درهم برهم نشان داده شد کلمات مربوط به نظافت رو زود تر پیدا میکردن و وقتی ازشون خواسته شد که بگن روزانه چیکار میکنن بیشتر از کلمات تمیزی و نظافت حرف میزدن. حتی این بو توی رفتار تمیز بودنشون تاثیر گذاشته بود و میزشون رو تمیز نگه می داشتن البته نسبت به قبل.
مایز به عنوان دانشمند حوزه روانشناسی اجتماعی میگه بخش زیادی از رفتار ها و کارهایی که ما در روزمره انجام میدیم به صورت ناخودآگاه انجام میشه و ما فقط تصور میکنیم که خودآگاه هستیم.
میشه فهمید ما کدوم کارهامون ناخودآگاهه و کدوم کارهامون ناخودآگاه؟ جواب خیر هست. اما خوشبختانه روانشناسی تحلیلی که ناخودآگاه رو به عنوان عاملی که بر روی رفتار و شخصیت افراد قبول داره، چند تا ابزار سنجش ناخود آگاه رو در اختیار انسانها گذاشته. این ابزار در حال توسعه هستند و روانشناسان به دنبال کشف الگوهای مشخص ناخودآگاه در افرادن.
من توی این مقاله 3 تا از این ابزارهای رو بهتون معرفی می کنم که می تونید در آزمونش شرکت کنید و خودتون رو بیشتر بشناسین. روی اسم آزمون ها کلیک کنین میتونین به صفحه مخصوص هر آزمون برین و اطلاعات بیشتر رو هم کسب کنین
هر کدوم از این آزمون ها یک وجه از ناخودآگاه رو میسنجه و میتونه به شما در کشف زوایای پنهان شخصیتی و رفتاریتون کمک کنه
توی کامنت ها اگر خودتون تجربه ای در این خصوص داشتین برام بنویسین. من الان توی کارخونه نوآوری آزادی هستم و به وضوح میبینم که گروه طراحی دیبا چطور المانهای ناخودآگاه توی این فضا قرار داده، که روی فرهنگ اینجا داره تاثیر میگذاره. آیا شرکت یا سازمان شما هم از این المانها استفاده کرده؟