در یک رابطه یک پسر مداوم در ابتدای رابطه در حال بررسی توسط یک دختر است، سبک و سنگین میشود تا خیانت شود یا نشود، قبول شود یا نشود، یا هر چه که اسمش را بگذاریم؛ اما این واقعیت است. نمیدانم یک پسر خواستش چیست که این مقایسهشدن را که حتی شاید تا پایان رابطه هم ادامه داشته باشد، تحمل میکند. خواست یک دختر که بههیچوجه برای من قابلتشخیص نیست ولی یک پسر حقارت مقایسهشدن و بعد جواب شنیدن را چطور تحمل میکند؟
اگر دقیق نگاه کنیم، نه در تاریخ بشر که در همین طبیعت، متوجه میشویم که حیوان ماده که انتخابکننده است هم این سبک و سنگین کردن نرها را دارد و نرها شروع به مبارزه به انواع مختلف برای اثبات خود میکنند. اما مگر ما انسانها (حداقل پسرها) حیوانیم؟ بله! هستیم! اما فکر و عقلانیت ما که در مسیر قوه ناطقه بروز میابد، ما را چیزی فراتر از حیوان میکند که این انتخاب و این سعی برای اثبات و این سبک و سنگین شدن و تحقیر و توهین را بپذیریم. چرا؟ چون اگر طرف مقابل ما توقع عقلانیت و شعور دارد در ادامه، پس باید در سبک و سنگین کردن نیز شعور و عقلانیت را خواست خویش قرار دهد که نمیدهد. چرا یک دختر دست به اینچنین شیوه انتخابی میزند؟ چون شرافت و فضیلت بهصورت ذاتی و طبیعی امری دور از باور برای اوست و در مقابل یکراه که شان و شخصیت و ارزش و فضیلت یک مرد را زیر سؤال میبرد بهعنوان راهبرد انتخاب برمیگزیند. اما سؤال اصلی همچنان این است که چرا یک پسر تن به این حقارت میدهد؟ حتماً چون غریزه دارد و رفتار مردانه کد شده در تاریخ و طبیعت حداقل 6000 ساله او دارد، یا شاید خیلی تحتفشار است. ولی اگر بنا به غریزه باشد، بنا به کدگذاری ذاتی و تاریخی و طبیعی باشد و بنا به آن عمل کند متهم نمیشود به رفتارهایی ضد برابری و استثماری و ...؟ اگر علت تن دادن به آن حقارت غریزه و ذات باشد، چرا عامل آن حقارت در ادامه از رفتارهای غریزی پسرانه و مردانه ناراحت میشود؟ چرا تحمل رفتار مبتنی بر 6000 سال تاریخ بشر را ندارد؟ یک بام و دوهوا؟
حال به این شکل و با این تناقض آشکار بایستی تن به این انتخاب داد؟ جنگید؟ مسلماً اوج حقارت است تن دادن به شعوری ضعیف که یک بام و دوهوا عمل میکند، حقارت است تن دادن به این حقارت حیوانی. دنبال دختری با چنین فکر و سازوکار انتخابی و عملکرد دویدن حماقت است.