حرف خاصی ندارم بزنم، این پست فقط برای دیده شدن ظلمیست که به یک هنرمند شده است.
هنرمندی که به جای شعار مرگ دادن، به جای فرار، به جای سکوت، زبان باز کرد و خواند و رسالتی که به دوش داشت را به نحو احسن انجام داد.
حال که دیگر ظلم این دولت بر ما پوشیده نیست...
حال که میدانیم اگر در مسیر درست هم حرف بزنیم، جانمان در خطر است...
حال که پردهها برای تمام جهان کنار رفته و ضحاک زمانه آشکار شده...
حال که فریدونها یکی یکی به کاوهها میپیوندند...
حال که اَهرِمن زمانه را شناختهایم...
حال که دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم...
حال که بوی تعفن از خاک ناامید این وطن به مشام همه رسیده...
حال که چیزی به خاموششدن آخرین کورسوی اُمید در قلب تکتک مان نمانده...
میخواهم که فریادی بلند سر دهیم...
ایکاش میدانستیم قلبی که برای ملتش درد بگیرد، چقدر تلخ و غم به همراه دارد...
شنبه را همگی باید فریاد آزادی سر دهیم.
فریادی بخاطر تکتک کسانی که رفتند در خیابان تا شعار آزادی سر بدهند.
فریادی بخاطر شروینها، مهسا امینیها، علیکریمیها، آزمونها، کتایون ریاحیها...
من برای کشورم رویا خواهم بافت، زمانیکه او به من رویاپردازی را یاد بدهد.
من برای ایرانی خواهم بود که به من رفاه و آرامش هدیه بدهد.
من برای ایرانی خواهم جنگید که برای امنیت من جنگیده باشد نه برای کاشتن تخم نفرت و مرگ در قلبم روز و شب دشمنانم را به من یادآوری کند!
من برای ایرانی اشک خواهم ریخت که بخاطر غم من عزادار شود، نه اینکه پدران و مادرانم را به کام مرگ بکشاند و بگوید اشتباه(خطای انسانی)شد.
من ایرانی میخواهم که دولتمردانش منفعتطلب نباشند و خدمت به مردم را بزرگترین فضل خود بدانند.
من اول از همه یک ایرانی هستم و قبل از هر چیز یک وطنپرست که پیش از شعار سر دادن، رویای آبادی ایران را در سر داشت.
حال تنها به فکر بازپس گیری ایرانی هستم که به دست این حکومت به یغما رفته.
به اُمید لبخند میلیونها ایرانی در میدان آزادی تهران??✌?