روزهای سخت، همیشه در کمینِ زندگیِ آدمیست و آن جا سختیاش چند برابر میشود که با عزیزانت امتحان شوی!
هر روز، با مفهومِ انتظار، بسیـار سر و کله میزنیم. انتظار در صف تاکسی، منتظر تماسِ رفیق یا آمدنِ جوابهای سرنوشتسازِ زندگیمان. اما تلخ ترین انتظاری که تا به حال چشیدهام، نشستن پشتِ درِ اتاقِ عمل بود.
آنقدر چشمانم به در خیره ماند تا تنها لبخندِ رضایتبخشِ دکترجان را لحظه ای ببینم تا تمامِ تلخیها جایش را به شیرینیِ موفقیتآمیز بودنِ عمل، بدهد.
بعضی اتفاقها باید بیافتند تا معنیِ خیلی چیزها برایت روشن تر شود...
مادربزرگ جانمان را اول به خدا و بعد به دستانِ آقا مصطفی سپردیم.
تنـها دلخوشیِ این روزهایمان، بهبودیِ حالِ مادربزرگمان است.
30-شهریور-1394