نمی دونم از کجا میشه که دیگه آدم تلاش نمی کنه حضورش رو به کسی ثابت کنه.
وقتی داری موسیقی مورد علاقت رو با صدای بلند گوش می دی یا لبخند زیبایی رو مالک می شی متوجه حضورت و وجودت هستی ؟
اون لحظه لبریز از فقط و فقط یک حس هستی بدون هیچ ناخالصی.
تو اوج تمرکز از خودت غافل می شی. اما نه چون خودت رو گم کردی بلکه چون جزیی از تو کل تو رو بلعید.
یک حس اونقدر قوی شد که تورو قورت داد.
هیچ کس متوجه تو نشد اما نه چون واقعا کسی سرش رو به طرفت برنگردون بلکه چون تو متوجه اون ها نبودی.
ناراحت شدی ؟