گروه هنری سوبژه
گروه هنری سوبژه
خواندن ۳۱ دقیقه·۲ ماه پیش

برگرفته‌ای از کتاب «اعتماد به نفس»

اثر باربارا دی آنجلیس (Barbara De Angelis)
“دستیابی به اعتماد به نفس و زندگی با آن“
.

آیا تابه‌حال آرزو کرده‌اید: «ای کاش اعتمادبه‌نفس و خودباوری بیشتری داشتم؟» آیا منتظرید کارهای خاص، مشخص و از قبل تعیین‌شده‌ای را در زندگی خود انجام دهید تا بعد از آن، احساس اعتمادبه‌نفس و خودباوری کنید؟

آیا همواره، نوشتن کتابی را که همیشه می‌خواستید بنویسید، کشیدن تابلویی را که می‌خواستید روزی بکشید، شروع شغلی جدید یا شروع رابطه با کسی را که به او علاقه‌مند شده‌اید، به تأخیر می‌اندازید تا نخست اعتمادبه‌نفس کافی به دست آورید و احساس بهتری از خودتان داشته باشید؟

آیا به هیچ کاری دست نمی‌زنید یا با بی‌علاقگی و بی‌میلی کارهایتان را انجام می‌دهید، به این امید که روزی اعتمادبه‌نفس و خودباوری به طرزی معجزه‌آسا به سراغتان بیاید؟

با اینکه در زندگی، به سطح قابل قبولی از موفقیت دست یافته‌اید، اما همچنان آنطور که باید احساس اعتماد به نفس و اقتدار شخصی نمیکنید؟

در خلاصه کتاب اعتمادبه‌نفس می‌خواهم درباره همین موضوع صحبت کنم. نظریاتی که دراین‌باره با شما در میان خواهم گذاشت به احتمال زیاد با همه نظریاتی که تاکنون درباره اعتمادبه‌نفس بیان شده است متفاوت خواهد بود. در این کتاب، به شما خواهم گفت که چگونه اعتمادبه‌نفسی درونی پیدا کنید تا به همه رؤیاهای خود دست یابید. درواقع، همین که با دید دیگری به مفهوم اعتماد‌به‌نفس بنگرید، زندگیتان نیز تغییر خواهد کرد. هرگز مجبور نیستید ده یا پنج سال صبر کنید! این تغییر می‌تواند از همین فردا آغاز شود.

اغلب ما چنین فکر می‌کنیم که اعتمادبه‌نفس یعنی اینکه به توانایی‌های خود اعتماد و ایمان داشته باشیم؛ برای مثال بتوانیم بگوییم: «من نقاش زبردستی هستم و به مهارت‌های نقاشی خود ایمان و اعتماد کامل دارم و می‌توانم با حرکات و ضربه‌های قلم‌مو اشیا و مناظر را روی بوم نقاشی به تصویر بکشم و از رنگ‌ها به‌خوبی و با مهارت کامل استفاده کنم.» یا «من فروشنده‌ای حرفه‌ای هستم و به‌خوبی آگاهم که چگونه تلفنی با مشتریانم صحبت کنم تا همیشه و در پایان، چیزی را بفروشم یا طوری روی آنها تأثیر بگذارم که نتوانند به من نه بگویند.»

این نگرش خاص به اعتمادبه‌نفس سبب می‌شود که در کارهایی به‌خصوص مانند نقاشی، فروشندگی، عشق‌ورزی، آشپزی یا ... مهارت فوق‌العاده‌ای داشته باشید و در خود احساس اعتماد‌به‌نفس کنید. امّا مشکلی در این نگرش وجود دارد که در ادامه به آن اشاره می‌کنیم.

مشکل آن‌جاست مهارت‌های معدودی وجود دارد که شما میتوانید به خوبی انهارا بیاموزید و در انجام دادنشان توانایی فوق‌العاده به دست اورید.

بنابراین، اگر احساس اعتماد‌به‌نفس درونی خود را بر اساس کارهایی که در آنها مهارت دارید بنا کنید، فقط مواقعی که مشغول انجام دادن این کارها هستید احساس اعتمادبه‌نفس و خودباوری می‌کنید، نه در همه اوقات.

استمرار و تداوم این احساس درونی فقط مشروط به آن است که شبانه‌روز را برای انجام دادن کاری بگذرانید که در آن احساس اعتمادبه‌نفس می‌کنید و همه کارها را به شیوه‌ای مطلوب انجام بدهید و نتیجه خوبی نیز بگیرید. به‌همین دلیل است که مردم بسیاری به کارشان اعتیاد پیدا می‌کنند یا اشتغال ذهنی بیمارگونه‌ای به کار یا فعالیتی ویژه در زندگی پیدا می‌کنند و بخش بزرگی از وقت خود را با انجام دادن آن فعالیت به‌خصوص سپری می‌کنند. درنتیجه، تعادل زندگی آنها برهم می‌خورد.

تعداد توانایی‌ها و مهارت‌هایی که می‌توانید در زندگی به‌ دست آورید هرچقدر هم که زیاد باشد، باز معدود است. اگر ملاک خودباوری خود را بر آنها بنا کنید، هرگز نمی‌توانید به معنای واقعی کلمه اعتمادبه‌نفس داشته باشید.

اعتمادبه‌نفس واقعی با آنچه در زندگی بیرونی شما اتفاق می‌افتد هیچ ارتباطی ندارد. اعتمادبه‌نفس واقعی زاییده شغل شما نیست. اعتمادبه‌نفس راستین، نتیجه باور قلبی و درونی شما به توانایی‌ها و قابلیت‌هایتان است. این باور که هر کاری را بخواهید، می‌توانید انجام دهید.

اعتمادبه‌نفس واقعی، همواره از درون خود شما تولید می‌شود، نه از بیرونتان. اعتمادبه‌نفس واقعی، زاییده تعهد شما به خودتان است. این تعهد که هرآنچه لازم باشد انجام خواهید داد تا به خواسته‌ها و نیازهایتان برسید. این اعتمادبه‌نفس، در اعتماد شما به خودتان ریشه دارد و به نتایجی که ممکن است بگیرید یا نگیرید نیز بستگی ندارد.

اعتمادبه‌نفس، باور شخصی شما به روح خودتان در مقام یک انسان است. این اعتماد که هر اتفاقی در زندگیتان بیفتد و با هر مشکلی روبه‌رو شوید، آنچه لازم است و باید انجام دهید، انجام خواهید داد.

مانند بسیاری از مردم، من نیز پایه و اساس اعتمادبه‌نفس شخصی خود را بر آنچه انجام می‌دادم استوار کرده بودم. اگر به نتایجی که می‌خواستم می‌رسیدم، به‌طور گذرا احساس اعتمادبه‌نفس می‌کردم؛ امّا این احساس فقط تا زمان رسیدن به نتایج و دست‌یابی‌های نه‌چندان دلچسب بعدی تداوم می‌یافت و به مجرد اینکه سرو‌کله آنها پیدا می‌شد، این احساس نیز ناپدید می‌شد.

اما یک چیز وجود داشت که می‌توانستم به آن اعتماد کنم و آن چیزی نبود جز تعهد و پایبندی به خودم. من می‌توانستم درباره خواسته‌ها و اهدافم با خودم صادق باشم و برای تحقق آنها همین الان اقدام کنم. من می‌توانستم به عزم و اراده خودم برای عمل کردن و انجام دادن آنچه باید انجام می‌دادم تکیه کنم؛ این تنها چیزی است که می‌توانم به آن مطمئن باشم. من می‌توانستم به توانایی و تمایلم به انجام دادن هرآنچه لازم بود انجام شود اعتماد و ایمان داشته باشم. من اعتمادبه‌نفس خود را بر اساس این حقیقت بنا کرده‌ام تا آنچه در توان دارم و می‌دانم درست است، انجام دهم و از پای ننشینم؛ درست همان‌گونه که به خودم قول داده‌ام.

هنگامی که اعتمادبه‌نفس و خودباوری خود را بر اساس آنکه و آنچه به راستی هستید بنا می‌کنید و نه بر اساس موفقیت‌ها و دستیابی‌ها یا شکست‌ها و ناکامی‌های خود، چیزی را در خود خلق می‌کنید که هیچکس و هیچ‌چیز توان گرفتنش را از شما نخواهد داشت.

برای من مدت‌ها طول کشید تا سرانجام توانستم منبع اصلی اعتمادبه‌نفس درونی خود را بازیابم و با آن در تماس بمانم. اعتمادبه‌نفس من از این نیست که نویسنده خوبی هستم و کتاب‌های پرفروش زیادی دارم یا سمینارهای موفقی را که هزاران هزار نفر شرکت‌کننده دارند هدایت و رهبری می‌کنم یا برنامه تلویزیونی من تماشاگران بی‌شماری دارد و جوایز زیادی گرفته است. با این موفقیت‌ها خوشحال می‌شوم و افتخار و احساس رضایت شغلی زیادی دارم، اما هرگز احساس اعتمادبه‌نفس ندارم. اعتمادبه‌نفس من برخاسته از این حقیقت است که می‌دانم اگر تصمیم بگیرم کاری را انجام دهم، حتما آن را انجام خواهم داد.

من به این دلیل که باهوش هستم احساس اعتمادبه‌نفس نمی‌کنم. اعتمادبه‌نفس من برای این است که می‌دانم اگر لازم باشد برای انجام دادن کاری، دانش و مهارت جدید کسب کنم، حتما مطالعه خواهم کرد، درس خواهم خواند و هرآنچه را لازم باشد خواهم آموخت.

من به این سبب که می‌دانم می‌توانم کتاب بنویسم احساس اعتمادبه‌نفس نمی‌کنم. خودباوری من برخاسته از این حقیقت است که می‌دانم حتما پای میزم خواهم نشست، خواهم نوشت و نوشته‌های خود را به دیگران نشان خواهم داد، اگر آنان از نوشته‌هایم خوششان نیاید آنها را پاره خواهم کرد و دوباره از نو خواهم نوشت، سپس آنها را هم به مردم نشان خواهم داد، دوباره از نو خواهم نوشت و اگر بازهم خوششان نیامد، گریه خواهم کرد؛ امّا باز هم خواهم نوشت و آن‌قدر می‌نویسم تا سرانجام موفق شوم!

اعتمادبه‌نفس و خودباوری واقعی و راستین من زاییده تمایل، عزم و اراده‌ام است، نه نتایج کارم. من فردی هستم که به خواست و تمایل خود اعتماد دارم. می‌دانم اگر بخواهم کاری را انجام دهم، حتماً چگونگی درست انجام دادنش را خواهم آموخت.

آیا در حال حاضر، رؤیایی دارید که برایتان اهمیت ویژه‌ای داشته باشد؛ امّا چون به خودتان اعتماد ندارید که رؤیایتان را تا آخر تعقیب می‌کنید، آن را به دست فراموشی سپرده باشید؟ آیا می‌ترسید که اگر در راستای تحقق رؤیایتان قدم بردارید، بعد از مدتی سرد شوید یا آن را به تعویق بیندازید یا حتی برای همیشه فراموشش کنید؟ آیا کارهایی را در زندگی خود شروع کرده‌اید که ناتمام رهایشان کرده باشید؟

نقطه‌ای که در آن، از تعقیب رؤیاهایتان چشم‌پوشی می‌کنید همان نقطه‌ای است که اعتمادبه‌نفس شما در آن آسیب دیده و مختل شده است. این نقطه همان نقطه‌ای است که در آن به خودتان اعتماد کافی ندارید.

بی‌گمان از زندگی کسانیکه از هیچ شروع کرده و در شغل خود به شکلی باور نکردنی موفق شده‌اند داستان‌های فراوانی شنیده‌اید.

ممکن است داستان مردی را نیز شنیده باشید که فروش مرغ سوخاری را در شهری کوچک شروع کرد و سپس آن را به کار و تجارتی بیست میلیون دلاری تبدیل کرد. شاید هنگامی که داستان زندگی او را خواندید یا شنیدید پیش خودتان فکر کردید:‌ «اوه پسر! چه شانسی! به موقع شانس بهش رو کرده و او هم توانست درست از آن استفاده کند!» اما دیگر این قسمت داستان را کسی برایتان تعریف نکرد که او چند بار شکست خورد و سرمایه‌اش را از دست داد و مجبور شد دوباره از «صفر» شروع کند. بارها با مشکلات بزرگی روبه‌رو شد که فکر نمی‌کرد از آنها جان سالم به در ببرد.

اما این بیلیونر چه چیزی داشت که بیشتر ما نداریم؟ او به خودش اعتماد داشت و می‌دانست که هرگز از پا نخواهد نشست. هر اتفاقی که می‌افتاد برای او کوچک‌ترین اهمیتی نداشت. شاید نمی‌دانست که چگونه می‌خواهد به حرکت ادامه دهد یا راه درست آن کدام است. فقط می‌دانست که مأیوس نخواهد شد. او اعتماد داشت که هرگز نمی‌خواهد جا بزند؛ حتی موقعی که اشتباه می‌کرد و شکست می‌خورد.

فردی که اعتمادبه‌نفس دارد هرگز مطمئن نیست که اشتباه نخواهد کرد. او از اینکه شکست بخورد و تحقیر شود یا بد جلوه کند ترسی ندارد. او فقط به جلو نظر دارد. خود من نمونه ایده‌آل چنین فردی هستم. اغلب مردم فکر می‌کنند که خیلی موفق هستم. تنها چیزی که آنها می‌بینند موفقیت‌هایی است که کسب کرده‌ام و اهدافی است که به آنها دست یافته‌ام؛ اما چیزی که آنها هرگز ندیده‌اند صدها و صدها اشتباهی است که مرتکب شده‌ام. منظورم اشتباه‌های کوچک و پیش‌پاافتاده نیست، بلکه اشتباهات بسیار بزرگ و وحشتناک.

بنابراین، اگر احساس می‌کنید تمام مدت منتظر این بوده‌اید که در زمینه‌ای خاص، تخصص کافی به دست آورید تا سرانجام احساس اعتمادبه‌نفس کنید و درنهایت دست به عمل بزنید، بیش از این وقت خود را تلف نکنید! تنها راه موفقیت در هر چیز این است که نخست به قدر کافی احمق، شکست‌خورده، ناموفق و ... باشیم. بی‌شک، در ابتدا اشتباه‌های احمقانه زیادی مرتکب می‌شویم؛ اما اگر جا نزنیم، بهتر خواهیم شد. باور کنید.

گاهی هم برخی از ما منتظریم که خیلی راحت و بی‌هیچ زحمتی از راه برسیم و همان بار اول، پیروزمندانه صحنه را ترک کنیم و تا زمانی که مطمئن نباشیم این همان پیروزی‌ای است که انتظارش را داشتیم، دست به هیچ کاری نمی‌زنیم؛ امّا این همان غرور است؛ غرور و منیت که سبب می‌شود به کارهایی که در آن مهارت نداریم دست نزنیم و هیچ‌وقت نیز چیز جدیدی یاد نگیریم. در عوض، همان کارهای قبلی را با وجود خسته‌کننده بودنشان مدام تکرار می‌کنیم؛ سپس در کمال حیرت از خودمان می‌پرسیم که چرا به جایی نمی‌رسیم؟!

اگر می‌خواهید موفق باشید، باید کاری انجام دهید و اشتباه‌های زیادی مرتکب شوید، هرکس موفق شده و به جایی رسیده که از آن خوشحال است، باید روزی جایی را که بوده نیز تحمل می‌کرده!

اغلب آنهایی که می‌شناسم، آن‌قدر صبر می‌کنند تا بالاخره اعتمادبه‌نفس کافی را در خود احساس کنند، پروژه‌ای را شروع کنند یا به دنبال یکی از رؤیاهایشان بروند و به این ترتیب، مرتکب اشتباه بزرگی می‌شوند.

اگر بخواهید صبر کنید تا برای تعقیب رویاهایتان اعتماد به نفس کافی به دست اورید، ممکن است مجبور باشید تا ابد صبر کنید.

اگر حتی یک خط هم ننویسید، چطور می‌توانید در نویسندگی مهارت کسب کنید؟

چگونه می‌توانید برای اداره کار و تجارت خود اعتمادبه‌نفس کافی به دست آورید، درحالی‌که تمام وقت‌تان را صرف تماشای تلویزیون می‌کنید؟ اگر تمام مدت در خانه بنشینید و با هیچ‌کس ارتباطی برقرار نکنید، چگونه می‌توانید ازدواج یا رابطه موفقی داشته باشید؟

بسیاری از ما به شکل مرموزی معتقدیم که سرانجام یک روز دستخوش تغییر و تحولی اعجازگونه خواهیم شد و جرئت و اعتمادبه‌نفس و شهامت آن را خواهیم یافت تا شغل و تجارت خود را آغاز کنیم، روابطمان را متحول یا در کاری خطر کنیم. گویی همیشه منتظریم تا واقعه نامنتظره‌ای به شکلی معجزه‌آسا جرئت عمل کردن را به ما بدهد. می‌خواهم به شما بگویم که تا همین حالا هم خیلی صبر کرده‌اید. این اتفاق هرگز به وقوع نخواهد پیوست.

هرچه بیشتر منتظر تعقیب رؤیاهایتان بمانید، اعتمادبه‌نفس خود را بیشتر از دست خواهید داد و در عوض، بر ترس‌ها و نگرانی‌های شما افزوده خواهد شد. این ترس که شاید هرگز به خواسته‌ها و آرزوهایتان نرسید.

اشکالی ندارد دنبال چیزهایی باشیم که احساس خوبی به ما می‌دهند. خودباوری یکی از عوارض جانبی موفقیت و دست‌یابی است؛ ولی اگر احساس خوب داشتن را مدام به زمانی موکول کنید که به هدف‌های مشخص، خاص و از قبل تعیین‌شده‌ای رسیده باشید، کم‌لطفی بزرگی در حق خودتان کرده‌اید. این همان عشق شرطی و مشروط به خویشتن است.

آیا تابه‌حال با کسی رابطه داشته‌اید که خیلی «مشروط» شما را دوست داشته باشد؟ رابطه با این افراد مانند رابطه با کسی است که موانعی را، یکی پس از دیگری، مقابل شما قرار می‌دهد تا از روی آنها بپرید که پس از آن، دوستتان داشته باشد و سرانجام عشق و تأیید خود را به شما بدهد. برای مثال می‌گوید: «نمی‌توانم به تو قول ازدواج بدهم مگر اینکه ده کیلو اضافه وزنی را که داری از دست بدهی.» شما رژیم می‌گیرید، ورزش می‌کنید و خوش‌هیکل و متناسب می‌شوید و منتظرید که او به وعده‌اش عمل کند؛ امّا به شما می‌گوید:‌«خیلی خوبه که تونستی لاغر بشی، امّا من فکر نمی‌کنم عقاید و ارزش‌های مشترک زیادی باهم داشته باشیم، به‌خصوص در مورد سلامتی و تندرستی. واقعا باید رژیم غذایی خود را تغییر بدی.» شما نیز رژیم غذایی خود را مطابق خواسته او تغییر می‌دهید و سپس می‌شنوید: «خب، راسته که من گفته بودم که اگر عادت‌های سلامتی و تندرستی خود را تغییر بدهی با تو ازدواج خواهم کرد، امّا حالا که خوب فکرش را می‌کنم می‌بینم تو به لحاظ احساسی و عاطفی، زیاد روی خودت کار نکردی.» واضح است که این شخصْ شما را بازیچه قرار داده و می‌تواند به این معنا باشد که شما نیز خودتان را بازیچهٔ او کرده‌اید؛ زیرا خود را با چنین شخصی درگیر کرده‌اید.

حال، باید ببینید که به چه روش‌هایی احساس خوب را در خود به تعویق انداخته و به بعد موکول می‌کنید؟ چه قید و شرط‌های نامرئی و نامحسوسی برای خود قرار داده‌اید تا خود را لایق اعتمادبه‌نفس داشتن و حال خوب بدانید. آیا به‌راستی چنین فکر می‌کنید که اگر به هدفی خاص برسید یا کار مشخصی انجام دهید به حال خوبی خواهید رسید؟ آیا این حال خوب در شما ادامه خواهد یافت؟ هرگز! زیرا همان‌گونه که دیدیم شما هرگز قادر نخواهید بود هر دقیقه و هر روز در همه کارها موفق باشید؛ افزون بر آن، همین که به یکی از اهداف خوب برسید، قله دیگری را برای فتح در نظر خواهید گرفت!

در ادامه، تمرینی پیشنهاد شده است که به شما کمک می‌کند تا دریابید چگونه حال خوب خود را خراب می‌کنید و عشق به خویشتن را به تعویق می‌اندازید. جاهای خالی را با اولین پاسخی که به ذهنتان می‌رسد پر کنید. سعی کنید که کاملاً با خود صادق باشید.

هنگامی احساس خوبی به خود خواهم داشت که: ......

هنگامی احساس خوبی به خود خواهم داشت که: ......

هنگامی احساس خوبی به خود خواهم داشت که: ......

هنگامی احساس خوبی به خود خواهم داشت که: ......

هنگامی احساس خوبی به خود خواهم داشت که: ......

هنگامی احساس خوبی به خود خواهم داشت که: ......

حیرت‌انگیز است! بی‌آنکه خود نیز آگاه باشیم، خوشحالی‌ها و حس عزت‌نفس و ارزش شخصی خود را پایمال می‌کنیم. در اینجا به شما توصیه می‌کنم: فکرِ «همین حالا احساس بسیار خوبی به خودم دارم؛ زیرا ...» را جانشین فکرِ «هنگامی احساس خوبی به خود خواهم داشت که ...» کنید.

می‌توانید جمله اول را با موارد زیر کامل سازید:

همین حالا احساس خوبی به خودم دارم؛ زیرا...

با خودم صادق هستم.

امروز مواظب سلامتی و تندرستی خودم بودم.

خودم را دوست داشتم و از دوستم تقاضای کمک کردم.

امروز صبح، احساساتم را با همسرم در میان گذاشتم.

از دخترم پشتیبانی و حمایت کردم.

می‌خواهم بیاموزم چگونه خودم را دوست داشته باشم، آن هم همین‌جا و همین حالا؛ همین‌طور که هستم.

اولین قدم در راه تقویت اعتمادبه‌نفس و خودباوری این است که وانمود نکنیم اعتمادبه‌نفسمان از آنچه به راستی حقیقت دارد بیشتر است. بدین معنی که در ناامنی‌ها و بی‌اعتمادی‌هایمان با خودمان صادق باشیم. باید بدانیم چندان سخت نیست که خودمان را گول بزنیم و تظاهر کنیم که اعتمادبه‌نفس خوبی داریم. فراموش نکنید اعتمادبه‌نفس، یک احساس درونی است، نه یک «ادعا» یا «لاف».

امّا ببینیم که به چه روش‌هایی خودمان را گول می‌زنیم؟

  • بزرگی رؤیاهایمان را محدود می‌کنیم تا احتمال نرسیدن به آن‌ها را پایین آورده و بدین وسیله احساس ناتوانی و ضعف نکنیم.
  • درباره نیازهای واقعیمان، با خودمان صادق نیستیم که اگر در برآورده ساختن آن‌ها ناتوان ماندیم، حالمان بد نشود.
  • فقط به کارهایی دست می‌زنیم که مستلزم رویارویی با سختی‌های زیادی نباشد. از رویارویی با موقعیت‌ها یا افرادی که ما را به مبارزه دعوت می‌کنند، سرباز می‌زنیم.

بدانید هنگامی که فقط دست به کارهایی میزنید که مطمئن هستید از دستتان برمی‌آید و توام انجامش را دارید هرگز به اعتماد به نفس واقعی دست نخواهید یافت.

همچنین، هنگامی که رؤیاهای خود را محدود می‌کنید زندگی و شور و حال خود را محدود کره‌اید. اگر همین حالا رؤیا یا آرزویی ندارید که شما را بترساند، پس به احتمال قوی رؤیاهای خود را به دست فراموشی سپرده‌اید یا به سادگی دست از «رؤیابینی» کشیده‌اید. بسیاری از مردم به رؤیاهایشان پشت می‌کنند یا دست از «رؤیابینی» می‌کشند؛ زیرا شهامت تعقیب آنها را در خود نمی‌بینند. این کار بسیار ساده، بی‌زحمت و راحت است. اگر رؤیایی نداشته باشید، آنگاه احتمال نرسیدن به آن هم خواه‌ناخواه صفر می‌شود. فقط بدانید که ترس از شکست و ترس از تعقیب رؤیاها و آرزوها کاملاً طبیعی است.

ترس به این معناست که شما رؤیاهای بزرگی دارید. هرچه این رؤیاها بزرگ‌تر باشد، ترستان نیز به همان اندازه بزرگ خواهد بود. ترس خود را بپذیرید و بعد به رغم آنکه می‌ترسید، دست‌به‌کار شوید. درنهایت، اعتمادبه‌نفسی را که تجربه خواهید کرد، برخاسته از این حقیقت است: با علم به اینکه می‌ترسید، امّا اجازه ندادید ترس، شما را از پا دربیاورد.

گاهی هم بسیاری از ما اعتمادبه‌نفس را با واژهٔ دیگری که معنای چندان مثبت و خوشایندی ندارد اشتباه می‌گیریم. آن واژه، «غرور» است. بسیاری از ما هنگامی که این جمله‌ها را می‌شنویم:

«رؤیاهای خود را هرگز محدود نکن!» یا «می‌توانی همیشه و در همه حال، احساس اعتمادبه‌نفس داشته باشی!» و ... صدای کوچکی در سرمان می‌گوید: «خوب نیست زیاد از خودت مطمئن باشی، بهتر است کمی هم متواضع و فروتن باشی.»

اگر شما چنین افکار و احساساتی دارید، بی‌گمان با یک نوع سیستم فکری و نظام ارزشی بزرگ شده‌اید که تا حد بسیار زیادی اعتمادبه‌نفس شما را پایین آورده است. آیا والدینتان هرگز شما را به دلیل بلندپروازی‌ها یا آرزوها و رؤیاهایتان تحقیر یا حتی تنبیه کرده‌اند؟ آیا ناخودآگاه یاد گرفته‌اید که خود را «دست‌کم» بگیرید؟

بنابراین، بسیار مهم است که تفاوت میان غرور و منیت و اعتمادبه‌نفس، خودباوری و ابراز وجود را درک کنید. اعتمادبه‌نفس یا خودباوری هرگز با غرور و خودبزرگ‌بینی یکی نیست. اعتمادبه‌نفس به این معناست که خودتان را باور کنید. غرور و منیت آن است که بخواهید به دیگران اثبات کنید از آنان بهتر و برترید.

آیا کسانی را می‌شناسید که به نظرتان مشکل خودبزرگ‌بینی دارند؟ می‌دانید که از چه کسانی حرف می‌زنم. آنان که همواره، عنوان، اسم و رسم و موفقیت‌ها و دست‌یابی به هدف‌هایشان را به رخ شما می‌کشند؛ حتی هنگامی که از آنها چیزی نپرسیده‌اید. این افراد مدام لاف می‌زنند که چقدر پول درآورده‌اند یا چقدر اسباب و اثاثیه نو و گران‌قیمت و ... خریده‌اند. هنگامی که دور و بر چنین افرادی هستید پیش خودتان فکر می‌کنید: «اوه پسر! این‌ها واقعاً فکر می‌کنند چه آش دهان‌سوزی هستند!»

آیا این افراد به راستی اعتمادبه‌نفس دارند؟ پاسخ: «نه! هرگز!» در واقع نه فقط اعتمادبه‌نفس ندارند، بلکه خودباوری‌شان نیز بسیار ضعیف و پایین است. بهترین کار این است که باید از آنان که دائم لاف می‌زنند و مدام از خودشان تعریف می‌کنند دوری کنید و روابطتان را محدود سازید.

اولین قدم را همین حالا بردارید:

مژده آنکه می‌توانید فقط در چند دقیقه، سطح اعتمادبه‌نفس و خودباوری را در خودتان بالا ببرید؛ حتی در چند ثانیه. فقط کافی است برای رسیدن به یکی از اهدافتان، قدمی هرچند ساده و کوچک بردارید. خواهید دید که اعتمادبه‌نفستان فوراً بالا خواهد رفت. به‌محض آنکه برای تحقق یکی از رؤیاهایتان اقدامی کنید، اعتمادبه‌نفس و خودباوری را در خود تقویت کرده‌اید؛ زیرا احساس می‌کنید می‌توانید به خودتان اعتماد کنید که کاری از شما برمی‌آید. هرچه قدم‌های بیشتری بردارید، احساس بهتری به خودتان پیدا می‌کنید و می‌فهمید که آن‌قدرها هم که فکر می‌کردید ضعیف نیستید؛ چون توانسته‌اید دست‌به‌کار شوید. آنگاه اعتمادبه‌نفس جدیدی که به دست آورده‌اید کمکتان خواهد کرد تا به نتایج بهتری برسید.

آیا تابه‌حال به این موضوع فکر کرده‌اید که با اعتمادبه‌نفس ضعیف و خودباوری پایین چه مزایایی به‌دست می‌آورید؟

آیا تاکنون به این امکان فکر کرده‌اید که ممکن است ناخودآگاه باور داشته باشید که اعتمادبه‌نفس نداشتن بیشتر به نفعتان است تا اعتمادبه‌نفس داشتن؟

آیا تابه‌حال اندیشیده‌اید که اگر ناگهان از اعتمادبه‌نفس بدرخشید و با خودباوری بالا ظاهر شوید، چه چیزهایی را از دست خواهید داد؟

قبل از آنکه فکر کنید عقلم را از دست داده‌ام، به این حقیقت بیندیشید که ترک عادت‌های بد، منفی و ناسالم برای ما انسان‌ها بسیار مشکل است؛ زیرا منافع زیادی را از طریق همین عادات و رفتارهای بد و ناسالم کسب میکنیم.

البته این‌ها منافعی نیست که شما به شیوه‌ای «خودآگاه» از آنها آگاهی داشته باشید؛ امّا باور کنید که وجود دارند. یعنی به‌رغم اینکه از اعتمادبه‌نفس پایین خود رنج می‌برید و از آن شکایت می‌کنید و به ظاهر بسیار مشتاقید که اعتمادبه‌نفس بالایی داشته باشید، ناخودآگاه و بی‌آنکه بدانید، به بعضی مزایای روانی و اجتماعی آن معتاد هستید و نمی‌توانید از این منش و رفتار خود دست بردارید. از‌این‌رو، مدام نقش فردی را بازی می‌کنید که اعتمادبه‌نفس چندانی ندارد.

در ادامه، برخی دیگر از مزایای پنهانی اعتمادبه‌نفس پایین، آورده شده است:

مثلاً کاری می‌کنید که مردم دلشان برای شما بسوزد؟ «طفلی، چقدر بدبخت، بیچاره، بدشانس، ... است!»

کاری می‌کنید که دیگران همواره در نقش تسلی‌بخش، مشوق، انگیزه‌بخش و ... ظاهر شوند و بخواهند شما را جمع‌و‌جور کنند یا زندگیتان را سرو‌سامان بدهند.

کاری می‌کنید که هیچ‌کس نتواند از شما بدش بیاید و همه دوستتان داشته باشند؛ چون با ملاحظه‌کاری‌‌هایتان هیچ‌وقت تهدیدی برای کسی نیستید و با هیچ‌کس رقابت نمی‌کنید.

از ترس شکست خوردن خلاص می‌شوید؛ زیرا معمولاً به هیچ کاری دست نمی‌زنید تا در آن شکست وجود داشته باشد.

برای بدرفتاری‌ها و کج‌خلقی‌ها و احیاناً عادت‌های ناسالم خود عذر و بهانه‌ای همیشگی دارید؛ چون دیگران می‌دانند که چقدر حال شما بد است و چقدر گرفتاری دارید!

توجه، تحسین، محبت و ترحم خیلی‌ها را به سمت خودتان جمع می‌کنید؛ چون آدم‌ها مدام احساس می‌کنند که باید به‌نحوی حال شما را خوب و کاری کنند که کمی خوشحال شوید.

و این فهرست ادامه دارد...

حالا باید ببینیم آیا شما متخصص این هستید که احساس ناامنی، بی‌کفایتی و بی‌لیاقتی کنید؟

در یکی از سمینارهایم مشغول صحبت درباره مزایای روانی اعتمادبه‌نفس پایین بودم که مرد جوانی بلند شد و چیزی گفت که همه با آن ارتباط برقرار کردند. او گفت: «هرچقدر بیشتر به سخنان شما دراین‌باره گوش می‌کنم بیشتر مطمئن می‌شوم که چرا هرچه بدبخت‌تر باشیم یک جورهایی –البته ناخودآگاه- احساس خوشبختی زیادتری می‌کنیم. دلیلش هم این است که دیگر مجبور نیستیم مسئولیت انتخاب‌هایمان را بپذیریم. به عبارت دیگر، بدحال بودن به نحوی احساس خیلی خوبی است!»

حقیقت این است که بسیاری از ما متخصصان حرفه‌ای درد و رنج کشیدن هستیم. این طبیعت انسان است که از انجام دادن کاری که در آن مهارت دارد لذت ببرد. درواقع، اگر قرار بود به شما حقوق بدهند، می‌توانستید پول زیادی از این راه به دست آورید.

یکی دیگر از مزایای زندگی با اعتمادبه‌نفس پایین این است که برای تنبلی و بیکاری خودتان، عذر و بهانه و مجوز خوب و محکم دست‌وپا می‌کنید. هنگامی که مدام زار می‌زنید: «دچار بحران اعتمادبه‌نفس و خودباوری هستم.» کسی از شما انتظار ندارد شاهکاری خلق کنید.

اگر ریسک کنید ممکن است خود یا دیگران را ناامید کنید؛ امّا اگر اعتمادبه‌نفس انجام دادن کاری را نداشته باشید کسی از شما نمی‌رنجد؛ چون اساساً کاری از شما سر نزده است. فقط نتیجه‌اش این است که زندگی برای خودتان مأیوس‌کننده می‌شود.

زندگی با اعتمادبه‌نفس پایین مزیت بسیار بزرگ دیگری نیز دارد، اینکه تضمین می‌کند دیگران از دور و بر شما پراکنده نشوند، تنهایتان نگذارند و همیشه سعی کنند حالتان را خوب کنند. متأسفانه هرگز نمی‌توانید به این نوع عشق و محبت اعتماد کنید؛ زیرا برخاسته از قربانی بودن شماست.

دلیل این رفتار ممکن است این باشد که آن زمان‌هایی که قوی و بااعتماد‌به‌نفس بودید، به حال خودتان رها می‌شدید، شما را نادیده می‌گرفتند یا از شما غافل می‌شدند. بنابراین، ممکن است ناخودآگاه نتیجه‌گیری کرده باشید که اگر بخواهید عشق، محبت و توجه دریافت کنید، باید حالتان بد باشد و احساس خوبی به خود نداشته باشید.

شناسایی و پذیرش انگیزه‌های روانی ناخودآگاه که به آنها پرداختیم ممکن است اندکی مشکل و ناراحت‌کننده باشد. گاهی چنان مهارتی در ایفای این نقش‌ها و بازی‌های روانی پیدا کرده‌ایم که متوجه نیستیم چه عواقب یا نتایج مخرّب و دردناکی را در درازمدت برای خود به ارمغان آورده‌ایم. آنچه مسلّم است، این نوازش‌های منفی هرگز قلب و روح شما را خشنود و راضی نخواهد کرد و درنهایت، به جای آنکه شما را تقویت کنند، به‌تدریج تضعیفتان خواهند کرد. رها کردن و ترک عادت‌ها و نقش‌های مخرّب گذشته، خواهان جرئت و شهامت روحی است؛ امّا اعتمادبه‌نفس و خودباوری کسب‌شده پاداشی است بزرگ که تصورش را هم نمی‌کنید.

حال بیایید به این مهم بپردازیم که چگونه می‌توان سطح عمیق‌تری از اعتمادبه‌نفس و خودباوری را در خود تجربه کنیم. سه نوع اصلی و اساسی از اعتمادبه‌نفس وجود دارد که ما باید در خود به وجود آوریم: اعتمادبه‌نفس رفتاری، احساسی، عاطفی و درنهایت، روحی و معنوی.

برای انکه اقتدار شخصی لازم را به دست اوریم و رضایت و غنایی که استحقاقش را داریم تجربه کنیم، به هر سه نوع اعتماد به نفس نیاز است.

اعتمادبه‌نفس رفتاری به معنای قابلیت و توانایی در عمل کردن و انجام دادن کارهاست؛ از کارهای ساده‌ای نظیر پرداخت به‌موقع صورت‌حساب‌ها گرفته تا اموری به مراتب شخصی‌تر یا حتی محرمانه‌تر، همانند جامه عمل پوشاندن به رؤیاهایتان. این همان اعتمادبه‌نفسی است که مورد نظر اغلب ماست.

نوع دوم اعتمادبه‌نفس، اعتمادبه‌نفس احساسی و عاطفی است و به معنای توانایی در تسلط و به کنترل درآوردن دنیای احساسی و عواطف شماست. اینکه بدانید چه احساساتی دارید، معنای آنها را بفهمید، بتوانید انتخاب‌های احساسی درستی بکنید، از خود در مقابل درد و رنج روحی و لطمه‌ها و صدمه‌های عاطفی محافظت کنید و بدانید که چگونه روابطی صمیمی، سالم و ماندگار خلق کنید.

سومین نوع اعتمادبه‌نفس که مهم‌ترین آنها نیز است، اعتمادبه‌نفس روحی و معنوی‌ست. اعتمادبه‌نفس روحی و معنوی، همانا اعتماد و ایمان شما به جهان هستی و کل آفرینش و موجودات است؛ ایمان روحی به اینکه زندگیْ هدف و نهایتی مثبت در پی دارد و شما به خاطر هدفی اینجا هستید و زندگی هفتاد، هشتاد یا نود ساله‌تان روی این کره خاکی، هدف و مقصودی را دنبال می‌کند. من عقیده دارم که بدون این نوع از اعتمادبه‌نفس، به دست آوردن نوع دیگر مشکل خواهد بود.

اعتمادبه‌نفس واقعی آن است که در هر سه زمینه رفتاری، احساسی و معنوی، احساس اعتمادبه‌نفس داشته باشید. به‌طوری که علاوه بر احساس اقتدار شخصی، از تعادل و تناسب خوبی نیز در زندگی خود بهره‌مند باشید.

چگونه اعتمادبه‌نفس رفتاری را در خود بالا ببریم؟

  1. با اعتماد و ایمان به توانایی در عمل کردن.
  2. اعتماد و ایمان به اینکه پشتکار خواهید داشت و پیوسته به اقدام‌های خود ادامه خواهید داد تا به نتیجه مطلوب و نهایی برسید.
  3. اعتماد و ایمان به توانایی خود در از سر راه برداشتن مانع‌ها و مشکل‌ها.
  4. اعتماد و ایمان کامل داشتن به اینکه توانایی آن را دارید تا در صورت لزوم از دیگران کمک بخواهید.

اعتمادبه‌نفس رفتاری واقعی، این چهار ویژگی را دارد. اگر یکی از این چهار ویژگی را ندارید، رفتارتان اعتمادبه‌نفس لازم را بازتاب نخواهد داد.

کمبود یا فقدان اعتمادبه‌نفس نیز خود را از طریق الگوها یا انگاره‌های خاص و مشخصی بروز خواهد داد. اگر یک یا چندین نشانه از علائم و نشانه‌های چهارگانه زیر را در رفتار خود نشان می‌دهید، بی‌گمان باید روی اعتمادبه‌نفس رفتاری خود بیشتر کار کنید:

  1. شروع کردن را به تعویق می‌اندازید.
  2. بیش‌از‌حدْ خود را معطل تجزیه و تحلیل و بررسی جوانب کار می‌کنید.
  3. از رویارویی با سختی‌ها و مشکل‌های اصلی طفره می‌روید و وقت خود را بر سر مسائل و موضوع‌هایی که توجه و رسیدگی زیادی نیز نمی‌خواهد تلف می‌کنید.
  4. هنگام بروز سختی‌‌ها نیاز خود به کمک خارجی را انکار می‌کنید (حال چه در خانه و چه در کارتان) و به همه می‌گویید که هیچ مشکلی ندارید.

حالا اگر یکی (یا بیشتر) از علائم و نشانه‌های بالا را دارید یا به‌طور غریزی حس می‌کنید که به اعتمادبه‌نفس رفتاری بیشتری نیازمندید، می‌توانید توصیه‌های زیر را به کار ببندید:

1. برای رسیدن به هر یک از رؤیاهایتان، قدم‌های کوچک، خاص و مشخص را تعریف کنید و برای انجام آنها مدت زمان خاصی را در نظر بگیرید. یعنی به جای آنکه بنشینید و بگویید:

«می‌خواهم کسب و کار شخصی خودم را راه بیندازم.» و سپس دست روی دست بگذارید و در تب آن بسوزید، آن را به اهداف کوچک‌تر و آسان‌تری تقسیم کنید و هر هفته برای تحقق یکی از آنها تلاش کنید. برای مثال، به خودتان بگویید: «این هفته می‌خواهم هر روز به یک نفر که در حرفه و شغل مشابهی مشغول به کار است، تلفن بزنم و از او اطلاعات لازم را دریافت کنم.» تقسیم یک پروژه به اهداف کوچک‌تر و ساده‌تر، روشی است فوق‌العاده برای کسب اعتمادبه‌نفس بیشتر.

2. افراد موفق را بیابید و از آنها بیاموزید.

بسیاری از ما دوست نداریم با افراد موفق سروکار داشته باشیم؛ زیرا پنهانی یا آشکارا به آنها حسادت می‌کنیم. در عوض، ترجیح می‌دهیم با کسانی همنشین شویم که با ما هم‌داستان‌اند و مانند ما به افراد موفق حسادت می‌کنند تا بدین‌وسیله به حس منفی‌گرایی و تنگ‌نظری خود بیفزاییم.

به شما توصیه می‌کنم افراد موفقی را بیابید که در زمینه‌های مورد نظر خود به موفقیت رسیده‌اند. سپس از آنان بیاموزید و یاد بگیرید.

3. از اسامی کسانی که می‌توانید هنگام نیاز، از آنان تقاضای حمایت و کمک کنید فهرستی تهیه کنید.

به خاطر داشته باشید که مهم‌ترین نکته در رشد و توسعه اعتماد‌به‌نفس رفتاری، عملکرد است. هرچه بیشتر به خودتان اعتماد داشته باشید که از قدم برداشتن بازنخواهید ایستاد، خودباوری‌تان افزایش خواهد یافت.

اعتمادبه‌نفس احساسی-عاطفی، پنج مشخصه و ویژگی بارز دارد:

  1. اعتماد و ایمان داشتن به اینکه احساسات خود را می‌فهمید، درک می‌کنید و با آنها در تماس هستید.
  2. اعتماد و ایمان داشتن به اینکه می‌توانید احساسات خود را بیان کنید و آنچه را درونتان است بیرون بریزید.
  3. اعتماد و ایمان داشتن به توانایی در برقراری ارتباطی دوستانه، محبت‌آمیز و با معنی با دیگر انسان‌ها.
  4. اعتماد و ایمان داشتن به اینکه می‌توانید عشق، درک متقابل عشق و شور و حرارت را در همه موقعیت‌های زندگی خود، به‌خصوص موقعیت‌های دشوار بیابید و از آن بهره جویید.
  5. اعتماد و ایمان داشتن به اینکه چیزهای ارزشمند و فوق‌العاده‌ای برای تقدیم کردن به دیگر انسان‌ها دارید.

علائم و نشانه‌های کمبود یا نبود اعتماد به نفس احساسی-عاطفی:

  1. بارها خود را در برابر احساسات و عواطفتان بی‌حس و کرخت می‌کنید و عملاً نمی‌دانید به لحاظ احساسی و عاطفی چه بر شما می‌گذرد. این جمله را زیاد بر زبان می‌آورید: «خیلی گیجم. احساس سردرگمی می‌کنم!»
  2. احساسات و عواطف خود را سانسور یا ویرایش می‌کنید و صادقانه آنها را برای دیگران (یا حتی خود) بیان نمی‌کنید. معمولاً دیگران را وادار می‌کنید که احساسات شما را حدس بزنند و درواقع، این روشی غیرمستقیم برای کنترل آنهاست.
  3. منزوی و گوشه‌گیر می‌شوید. از دیگران کناره می‌گیرید. هنگامی که اعتمادبه‌نفس کافی برای برقراری ارتباط مؤثر و با معنی با دیگران ندارید کنج عزلت می‌گزینید و از موقعیت‌های اجتماعی کناره می‌گیرید.
  4. مدام دنبال خوشحال کردن این و آن و گرفتن تأیید از دیگران هستید تا حدی که به آن اعتیاد پیدا می‌کنید. از آنجا که خودتان هیچ‌گونه اعتمادبه‌نفس احساسی واقعی ندارید، نیازمند آن هستید که دیگران شما را تأیید و هویت و ارزش شخصی‌تان را برایتان تعریف کنند یا بر آن صحه بگذارند.
  5. درباره دیگران و موقعیت‌ها قضاوت می‌کنید؛ مدام آنان را محاکمه و به تفکر منفی و «منفی‌بافی» عادت می‌کنید.

اگر هر یک از نشانه‌های و علائم بالا، توصیف‌کننده حالاتی از شما هستند یا اگر مایلید اعتمادبه‌نفس احساسی-عاطفی خود را افزایش دهید، می‌توانید توصیه‌های زیر را به کار برید:

1. بیاموزید که احساسات خود را شناسایی، بیان و حل‌و‌فصل کنید.

هرگز به خودتان نگویید: «نمی‌دانم چه احساسی دارم.» درعوض بگویید:

«بسیارخب، می‌دانم که دچار احساساتی شده‌ام؛ چون حالم خوب نیست و معذب شده‌ام. همین‌جا می‌نشینم و تا وقتی که از آنها سر در نیاورده‌ام جایی نمی‌روم یا کاری نمی‌کنم؛ حتی اگر لازم باشد به کسی زنگ می‌زنم تا به من کمک کند.»

2. بیاموزید احساسات‌تان را به دیگران بیان کنید.

این درواقع، مشق دیگری از همان توصیه شماره (۱) است. هرگز صحبت درباره مسائل و موضوع‌هایی را که در روابطتان پیش آمده به تعویق نیندازید. با مسائل و موضوع‌های خود روبه‌رو شوید. این کار فقط موجب تضعیف اعتمادبه‌نفس احساسی شما خواهد شد. هربار موفق شوید احساساتتان را حل‌وفصل کنید، اعتمادبه‌نفس احساسی را در خود تقویت کرده‌اید.

3. به دنبال خلق فرصت‌هایی برای برقراری ارتباط با دیگران باشید.

گوشه‌گیر نباشید. گوشه‌نشینی و انزوا یکی از مؤثرترین روشهای تخریب و تضعیف اعتماد‌به‌نفس احساسی-عاطفی است. اگر تنها در خانه نشسته باشید، هرگز نخواهید آموخت چگونه به خودتان یا دیگران احساس خوبی داشته باشید. مرتب سراغ دوستان و عزیزان خود بروید و با آنان ارتباط برقرار کنید.

به خاطر داشته باشید:

اعتمادبه‌نفس احساسی چیزی نیست که آن را در بیرون از خودتان تولید کنید. اعتمادبه‌نفس احساسی را فقط می‌توانید در «درون» خودتان خلق کنید. هرچه بیشتر با دیگران و مردم ارتباط برقرار کنید و احساسات درون خود را محترم بشمارید، اعتمادبه‌نفس احساسیِ بیشتری خواهید داشت و با اقتدار بیشتری با دیگران ارتباط برقرار خواهید کرد.

بی‌گمان پیش از این، هرگز عبارت «اعتمادبه‌نفس روحی-معنوی» را نشنیده بودید. به عقیده من، این مهم‌ترین نوع اعتمادبه‌نفس است؛ زیرا تعریف‌کننده رابطه شما و جهان هستی -جایی که در آن زندگی می‌کنید- است.

این اعتمادبه‌نفس سه ویژگی بارز دارد:

  1. اعتماد و ایمان داشتن به اینکه جهان هستی و موجودات پدیده‌هایی اسرارآمیز و اعجازگونه‌اند که همواره رو به تحول و تکامل دارند و جریان هستی خودبه‌خود، به سوی خوبی و کمال پیش می‌رود.
  2. اعتماد و ایمان داشتن به نظم برتر نظام هستی و ایمان به اینکه معنی و مفهومی در آن نهفته است.
  3. اعتماد و ایمان داشتن به اینکه شما نیز انسانی هستید که مظهر، نمود و مخلوقی از خداوند است.

علائم و نشانه‌های فقدان یا کمبود اعتماد به نفس روحی و معنوی عبارت است از :

  1. سعی می‌کنید در زندگی، همه‌چیز را کنترل کنید. باید کنترل همه‌چیز در دست شما باشد؛ چون به خداوند یا خلقت او اعتماد ندارید که بتواند به خودی خود سمت‌و‌سویی مثبت را طی کند و به نتیجه و غایتی خیر و درست برسد. این بی‌اعتمادی و بدبینی، شما را از اینکه دست‌به‌کار شوید و اقدامی کنید، بازداشته و درست هنگامی که باید روابطتان را رها و اعتماد کنید، از این کار سرباز می‌زنید.
  2. به‌سختی می‌توانید ماجراجو باشید و خطر کنید. هنگامی که به دنیا اعتماد ندارید و فکر نمی‌کنید به شکلی منظم، هدفمند و بامعنی می‌چرخد و کار می‌کند، احساس امنیت نخواهید کرد. ازاین‌رو، بااحتیاطْ رفتار و کار می‌کنید و محتاط نیز عشق می‌ورزید.
  3. از نظر روحی و عاطفی نیز احساس بی‌قراری و ناآرامی می‌کنید. هیچ‌چیز شما را ژرف و عمیق و آن‌طور که باید، خشنود نمی‌کند. هیچ‌چیز خلأهای درونیتان را پر نمی‌کند؛ زیرا منتظرید زندگی شما را ارزیابی کند و برایتان ارزش و اعتبار قائل شود.

برای بالا بردن سطح اعتمادبه‌نفس روحی و معنوی خود می‌توانید توصیه‌های زیر را به کار بندید:

  1. دنبال نشانه‌هایی بگردید که نشان می‌دهد جهان هستی، قانون‌مند و منظم بوده و هدفی مثبت و درست را دنبال می‌کند.
  2. وقت بیشتری را در طبیعت بگذرانید و به آنچه می‌بینید توجه کنید.
  3. هرروز، دنبال شناسایی معجزه‌هایی باشید که بی‌توجه و بی‌تفاوت از کنارشان رد می‌شوید.
  4. هرروز، دنبال شواهد و نشانه‌هایی باشید که نشان می‌دهد خالقْ شما را نیز بسیار دوست دارد و به شما عشق می‌ورزد.

می‌توان گفت که اعتمادبه‌نفس روحی و معنوی درنهایت، حسی از آرامش و صلح درونی است. اعتمادبه‌نفس معنویْ قلبتان را سیراب و روحتان را از خود سرشار می‌کند و به شما امکانی می‌دهد که با اطمینان‌خاطر در راه قدم بگذارید و بدانید که خودِ مسیر ادامهٔ راه را به شما نشان خواهد داد. اعتمادبه‌نفس روحی و معنوی به شما اجازه می‌دهد تا دریابید و اعتماد کنید که هرجا هستید، همان جایی است که باید باشید؛ همان جایی که نیاز دارید باشید.

بدانید که تمامی آنچه بدان نیاز دارید تا بتوانید به رؤیاهای خود در زندگی، جامه عمل بپوشانید، هم‌اکنون از آن شماست. هرگونه فقدان یا کمبود اعتمادبه‌نفسی که در خود احساس می‌کنید توهمی بیش نیست. شما مخلوق باشکوه و بی‌کم‌وکاست خالقی مهربان و صاحب شعور هستید. شما مقتدرتر از آنید که فکرش را بکنید. هرچه خودتان را بیشتر دوست داشته باشید و از زندگی خود بیشتر لذت ببرید، خالق خود را نیز بیشتر ارج می‌نهید و او را به بزرگی و عظمت خواهید ستود. هرچه زیبایی‌های واقعی خود را بیشتر آشکار کنید و موهبت منحصربه‌فرد و بی‌همتای خود را ابراز دارید، هستی و موجودات نیز زندگی شما را قرین شور و شعف و شادمانی و سرور بیشتری خواهند ساخت.

به همین دلیل است که اینجایید:

اینکه تا سرحد امکان به اعجاز و نهایت وجودی بی‌مثال و بی‌همتای خودتان نزدیک شوید.پس منتظر چه هستید؟!
.

#سوبژه

#کتاب

#خودشناسی

#کتاب_خوب_بخوانیم

اعتماد نفسکتابهنرخودشناسیروانشناسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید