گاهی اوقات در زندگی اتفاقات ناگواری رخ می دهد که اثرات جانبی آن تاثیر زیادی بر روح و روان ما می گذارد و در انتهای این تاثیرات نتیجه ی مطلوبی وجود ندارد.اثرات جانبی مدام در ذهنمان حرکت می کند و مدام تکرار می شود ، صفحه به صفحه از آن اتفاق ناگوار ورق می خورد و مدام حالمان تغییر می کند ، کم کم حس می کنیم که آن اتفاق هنوز در حال افتادن است و هنوز جریان دارد. ممکن است آن اتفاق برای شخص دیگری افتاده باشد و ما فقط یک ناظر بوده باشیم اما اثرات جانبی آن گریبان گریمان شده است و مثل یک ویروس در ذهنمان در حال تکثیر است ، ما فقط نظاره گر بودیم اما تاثیرات آن اتفاق بر ما اثر کرده است. مدام با خود همراه می شویم ، گاهی اوقات استرس و اضطراب تمام وجودمان را بی دلیل گرفته است ، به این دیوار و آن دیوار خیره می شویم و هی صفحه اتفاقات را ورق می زنیم . علت چیست ، ویروس در حال تکثیر است و هی بیشتر و بیشتر می شود ، اوضاع حالمان روز به روز بی دلیل ، بدون آنکه دیگر اتفاقی افتاده باشد بدتر می شود ، این حالات همان اثرات جانبی آن اتفاق است که مدام در ذهنمان در حال دویدن است ، علت این وضعیت فقط یک چیز است : تلقین ذهنی.
فکری که خودمان در ذهنمان کاشته ایم و هر روز به این فکر پر و بال می دهیم و در انتها نتیجه ای جز ناگواری وجود ندارد. ما به خودمان تلقین میکنیم یک تلقین ذهنی ، آن اتفاق ناگوار را مدام برای خود تکرار میکنیم و روحمان در قفس ذهن محبوس شده است. کلید این قفس دست خودمان است، بهتر است همیشه و در هر حال افکار مثبت و روحیه بخش در ذهن خود بکاریم تا اثرات مثبتی بر روح و زندگیمان بگذارد، گاهی اوقات بی دلیل زندانی این افکار می شویم ، ذهنمان همیشه منتظر یک آرامش است ، مواظب تلقین ذهنی خود باشید.