طاقچه
طاقچه
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

تابستان امسال با ۵ رمان پرفروش نیویورک‌تایمز

تابستان به واسطه تعطیلات تابستانی دانشگاه‌ها و مدارس و به این خاطر که گرمای هوا اجازه نمی‌دهد زیاد به خارج از خانه برویم، فصل مناسب مطالعه کتاب برای بسیاری از افراد است. اگر هنوز به دنبال کتاب‌های مناسبی می‌گردید که در تابستان بخوانید با ادامه‌ی این یادداشت همراه باشید. یکی از راه‌های انتخاب کتاب، سرزدن به لیست‌ کتاب‌های پرفروش نیویورک‌تایمز است. در این یادداشت حسین پورقلی یام، نویسنده‌ی وبلاگ طاقچه، ۵ رمان جذاب پرفروش نیویورک‌تایمز را معرفی می‌کند.


۱. ما تمامش می‌کنیم

کتاب ما تمامش‌ می‌کنیم، نوشته‌ی کالین هوور، یک رمان با داستانی تقریبا عاشقانه است. شخصیت اصلی این داستان دختری به نام لیلی‌ است و روایت داستان در مجموع به چالش‌ها و مسائل زندگی این دختر جوان می‌پردازد. روایت داستان اینگونه آغاز می‌شود که لیلی‌، در عملی هنجارشکنانه، در مراسم خاکسپاری پدرش اعلام می‌کند که از پدرش متنفر بوده است، چراکه همیشه مادرش را کتک می‌زده است. در واقع نویسنده در همان ابتدای داستان، داده‌ای مهم به مخاطب می‌دهد که در تحلیل رفتارها و احساسات متناقض شخصیت لیلی، بسیار مهم است.

لیلی بعد از این اتفاق، با پسری خوشتیپ و جراح مغز و اعصاب، به نام رایل کینکید، آشنا می‌شود و این آشنایی باعث ایجاد رابطه‌ای عاطفی میان آن دو می‌شود و مانند برخی از روابط پس از دوران رضایت اولیه، چالش‌ها و مشکلات این رابطه، خیلی زود نمایان می‌شود و از دیگر سو حضور ناگهانی پسری به نام اتلس که لیلی، پیش از این با او رابطه داشته، باعث قرار گرفتن لیلی در یک دوراهی عاطفی می‌شود.

کالین هوور با روایت‌ داستان زندگی لیلی گذشته از لایه عاشقانه رمان، داستانی روانشناسانه‌ و جامعه‌شناسانه‌ خلق کرده است که به خوبی نشان می‌دهد تبعیض‌های مخفی جامعه نسبت به زنان، تا چه اندازه می‌تواند باعث نابودی اعتمادبه‌نفس آن‌ها شود. نکته دیگری که نویسنده به شکلی غیرمستقیم مطرح می‌کند این است که مشکلات خانوادگی و لمس خشونت خانگی در دوران کودکی، آینده و شخصیت هر فردی را به‌صورت آشکار تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. در مجموع گذشته از جذابیت‌ داستان، از نظر محتوایی این کتاب رگه‌هایی بسیار ارزشمند در بخش‌های مختلف خود دارد و مخاطب ضمن درک عاطفی شخصیت اصلی داستان، می‌تواند درس‌های مختلفی از زندگی او بگیرد.

۲. کلارا و خورشید

آیا ربات‌ها می‌توانند روزی مانند انسان‌ها خودآگاهی داشته باشند؟ آیا اگر به خودآگاهی دست پیدا کنند، عاطفه نیز خواهند داشت؟ آنها اگر عاطفه داشته باشند چه حسی به انسان‌ها خواهند داشت؟ در دنیای امروز و با پیشرفت‌های عجیب‌وغریب هوش مصنوعی ربات‌ها، دیگر بعید است که انسانی پیدا شود که درمورد آینده ربات‌ها، این سوالات یا سوالاتی مشابه را با خود مطرح نکرده باشد.

ایشی‌ گورو، یک نویسنده مطرح ژاپنی است که از کودکی در آمریکا زندگی کرده است. او به واسطه تحصیلات در رشته‌های فلسفه و نویسندگی خلاق و استعداد و کنجکاوی بسیارش تقریبا تمام انواع هنرهای کلامی را آزموده است. او کتاب کلارا و خورشید را پس دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۷ نوشته است.

داستان کلارا و خورشید در مورد یک ربات پیشرفته است که در یک فروشگاه منتظر است تا انسانی او را بخرد. این ربات به خاطر پیشرفت‌های فراوان و تجربه‌های بسیار ربات‌ها، رفته رفته دارای عاطفه می‌شود و تصمیم می‌گیرد آفریننده خود، یعنی انسان، را دوست بدارد. ایشی گورو در روایت این داستان، به بسیاری از مسائل دنیای ربات‌ها می‌پردازد و با قلم بسیار قدرتمند خود، کاری می‌کند که مخاطبین بتوانند با احساسات یک ربات‌ به‌صورت عمیقی همراه شوند.

نکته دیگری که در مورد این رمان بسیار مهم است، این است که نویسنده تلاش کرده تا علاوه بر خلق یک داستان جذاب در مورد یک ربات خاص، از این سوژه استفاده کند و به داستان باری نمادین و فلسفی بدهد. به عبارت دیگر، ایشی گورو از رابطه این ربات با خالق خود استفاده کرده تا داستان انسان و خدا و نوع رابطه بین آن دو را باز‌آفرینی کند و از این طریق به بسیاری از سوالات تفکری انسان‌ها که در مورد انسان و خدا و رابطه بین‌ آنها است پاسخی ادبی و البته معقول بدهد.

۳. هر دو در نهایت می‌میرند

می‌دانم تصورش نیز سخت است، اما اگر به شما بگویند که تنها یک روز برای زندگی فرصت دارید، چه حسی خواهید داشت؟ آخرین برنامه شما در زندگی چیست؟ چه افسوسی، تا لحظه مرگ در ذهن شما تکرار خواهد شد؟ داستان کتاب هردو در نهایت می‌میرند چنین ایده‌ای دارد.

متیو و روفئوس، دو پسر هستند که به صورت ناگهانی و جدا از هم، متوجه می‌شوند که تنها یک روز از زندگی برایشان باقی مانده است. آنها با وجود اینکه همدیگر را در ابتدای داستان نمی‌شناسند، هرکدام به دلیلی تصمیم می‌گیرند در روز آخر عمر، برای خود دوستی بیابند و برای همین به سراغ برنامه‌ای با عنوان «آخرین دوست» می‌روند و از این طریق همدیگر را پیدا می‌کنند.

نویسنده توانسته است با قلم قدرتمند خود نگرانی‌ها، ترس‌ها و تردیدهای این دو شخصیت را در مواجهه با مرگ به خوبی به تصویر بکشد. مخاطبین می‌توانند با مطالعه این داستان هیجان‌‌انگیز، به لطف قدرت توصیف ایشی گورو، دست‌کم برای ساعاتی خود را در موقعیتی مشابه تصور کنند و برخورد و نگاهی واقعی‌تر از کلیشه‌های متداول اکثر انسان‌ها نسبت به مرگ را تجربه کنند و از خواندن این رمان جذاب و پر از چالش لذتی دوچندان ببرند.

۴. کتابخانه نیمه شب

در بسیاری از مکالمات و نوشته‌های رایج در جامعه، می‌بینیم که معمولا زندگی را به کتاب تشبیه می‌کنند و این موضوع لابد به این دلیل است که زندگی نیز مانند کتاب یک آغاز و پایان دارد و اتفاقات و انتخاب‌های حتی کوچک شخصیت‌ اصلی هردو می‌تواند در ادامه اتفاقات و شرایطی بسیاری متفاوت رقم بزند.

حتما تا به حال به این فکر کرده‌اید‌ که کاش در فلان لحظه، فلان کار را نمی کردم یا این افسوس را بخورید که اگر انتخاب‌های بهتری می‌داشتم الان اوضاعم بهتر بود. در کتاب کتابخانه نیمه شب، مت هیگ، با قدرتی جادویی به سراغ همین ورق‌های پر از ای کاش و افسوس زندگی می‌رود. داستان این کتاب در مورد شخصیتی به نام نورا است که در اوج ناامیدی و افسردگی، با اتفاقی جادویی روبه‌‌رو می‌شود. او با وارد شدن به کتابخانه نیمه شب این فرصت را پیدا می‌‌کند که کتاب زندگی‌اش را هر بار باز کند و ببیند که اگر دست به انتخاب‌هایی دیگر می‌زد، در مجموع، داستان زندگی‌اش دچار چه تغییراتی می‌شد و اصلا آیا‌ این تغییرات به احساس رضایت و خرسندی در او می‌انجامید یا نه.

در واقع مت هیگ، به‌عنوان نویسنده‌ای قدرتمند و باتجربه، با ایجاد این داستان تخیلی و بیان احتمالات مختلف در زندگی شخصیت نورا، سعی می‌کند در مورد افسوس‌ها‌ و حسرت‌ها و خاطرات تلخ و شیرین زندگی، برای مخاطبین بینشی عمیق‌تر ایجاد کند. به قول بسیاری از منتقدان این کتاب به خوانندگان این فرصت را می‌دهد که برای لحظاتی در جهان‌های احتمالی زندگی خود نفس بکشند و هنگام بازگشت از این سفر خیالی، دیدگاه روشن‌تری نسبت به زندگی داشته باشند. از افتخارات مهم این کتاب علاوه بر قرار گرفتن در لیست پرفروش‌‌های نیویورک‌تایمز و نشریات دیگر، می‌توان به انتخاب شدن به‌عنوان کتاب برگزیده جایزه کتاب گودریدز در سال ۲۰۱۰، اشاره داشت. پیشنهاد می‌کنیم کتاب صوتی کتابخانه نیمه‌شب را در طاقچه بشنوید.

۵. بیمار خاموش

کتاب بیمار خاموش را معمولا در دسته رمان‌های معمایی و جنایی دسته‌بندی می‌کنند اما حقیقت آن است که این رمان بیش از آنکه به خاطر جذابیت‌های معمایی‌اش مورد توجه قرار گرفته باشد، به خاطر نگارش هوشمندانه و پرداخت به انسان از دیدگاه روانشناسانه، دارای اهمیت است. برعکس بسیاری از رمان‌های معمایی متداول، این اثر تنها به ایجاد یک داستان هیجان‌انگیز و ایجاد و حل یک معما، اکتفا نمی‌کند و سعی می‌کند در بخش‌های‌ مختلف داستان از یافته‌های علم روانشناسی در اثر خود بهره ببرد.

الکس مایکلیدیس، نویسنده داستان بیمار خاموش، در این اثر زندگی زنی هنرمند و زیبا و ثروتمند به نام آلیسیا را روایت می‌کند که در ظاهر زندگی بسیار خوب و نرمالی دارد اما در یک روز گرم تابستانی، صدای تیر از خانه‌اش شنیده می‌شود و پلیس با ورود به خانه با جسد همسر آلیسیا مواجه‌ می‌شود که به صندلی بسته شده است و با چند تیر کشته شده و می‌بیند که در سویی دیگر آلیسیا با لباسی سفید و در حالی که با زدن رگ‌های خود اقدام به خودکشی کرده بالای سر جنازه ایستاده است. بعد از انتقال آلیسیا به بیمارستان و بهبود حال جسمانی‌اش، او هرگز هیچ سخنی نمی‌گوید و برای همیشه خاموش می‌شود و راز این قتل عجیب حل‌نشده باقی می‌ماند.

روایت این رمان بر عهده دو راوی مختلف است یکی از راوی‌ها، روان‌درمانگری با نام تئو است که به توصیف وضعیت آلیسا و بررسی شواهد می‌پردازد و راوی دیگر خاطرات و افکاری است که آلیسیا قبلا در دفتر خاطرات خود نوشته است. این کتاب با توجه به موضوع و پرداخت جذاب، از سمت منتقدین بسیاری به عنوان اثری باکیفیت، مورد تحسین قرار گرفته است و توانسته است در سال ۲۰۱۹ به عنوان بهترین اثر معمایی جایزه گودریدز انتخاب شود.

پرفروش نیویورک‌تایمزرمانداستان
طاقچه؛ جایی برای خواندن کتاب الکترونیکی و شنیدن کتاب صوتی. می‌توانید با کتاب‌های مختلف در وبلاگ طاقچه آشنا شوید: https://taaghche.com/blog/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید