در طول تاریخ هزاران هزار داستان و به تعداد هر داستان یک قهرمان وجود دارد که الهامبخش زندگی بسیاری از مردم جهان هستند. هر کدام از این قهرمانان، سفری را در طول داستان طی میکنند که در نهایت آنها را به مقصد میرساند. "سفر قهرمانی" یک الگوی کلی است که بیشتر اسطورههای جهان بر اساس آن پی ریزی شدهاند. امروز به لطف تلاش های یونگ و اریکسون میدانیم که تمام قهرمانهای افسانهها و داستانها و سفر قهرمانی آنها را میتوان در دوازده مرحله و در قالب دوازده اسطورهی قهرمان دسته بندی کنیم.
سفر قهرمانی منحصر به افسانه ها و قهرمانانشان نیست، بلکه داستان رشد تمام انسانها و نژاد بشر را بازگو میكند. نقشهی راه سادهای از قلمرو رشد انسان است که به ما نشان میدهد مجبور نيستيم تنهایی سفر كنيم؛ زيرا قهرمانان تمام دورانها، پيش از ما اين سفر را رفتهاند. اکنون هزارتوی سفر قهرمانی كاملا شناخته شده و در شكل اسطوره نظام يافته. ما فقط لازم است مسير قهرمانی را دنبال كنيم.
هر يک از اين اسطورهها و انرژیهايشان به مثابهی یک مشاور در تمام مراحل زندگی ما هستند. حتی بدون آشنایی و دانستن نامشان، از حضور و مواهب آنها استفاده میکنیم و انرژیشان بر تصمیم گیریهایمان اثر میگذارد. پس از آشنایی با دوازده قهرمانِ درون خود متوجه میشویم که میتوانیم از مواهب آنها در تمام حیطههای زندگی مثل شغل، خانواده، دوستان و رابطه با خودمان و ... استفاده کنیم.
بهنظر من، علاوه بر این موارد، بدن ما هم برای اینکه مسیر خود را به سمت شکوفایی طی کند، مراحل سفر قهرمانی را مرحله به مرحله طی میکند. در ادامهی این نوشته، قهرمانهای این سفر را بهطور مختصر توضیح میدهم و بعد از آشنایی با هر کدام، مسیر سفر قهرمانی بدن برای رسیدن به اوج در ورزش و تمرین را میبینیم. فرقی نمیکند که شما قصد دارید بدمینتون یاد بگیرید، والیبالیست شوید یا فقط با کتانی هایتان بعد از ظهر در خیابان بدوید؛ بدن شما سازگاریهای تمرینی را طی میکند. ساز و کارهای فیژیولوژیک بدن در طول دورههای تمرینی (مثلا یک ماه ورزش کردن) سازگاری تمرینی نام دارد. اجازه بدهید صدایش کنیم؛ سفر قهرمانی بدن و با هم همسفر شویم.
اگر ورزش کردن جزئی از برنامهی روزانهی زندگی شما نیست، بدنتان یکپارچه معصوم را در آغوش گرفته. همه چیز در امن و امان است و تمام فعالیتهای شما برای بدن قابل پیشبینی است. انجام فعالیت ورزشی و خارج از روتین احتیاج به صرف انرژی مضاعف دارد و برای مغز و عضلات زحمت زیادی به همراه دارد. اگر این زحمت را به بدنتان تحمیل نمیکنید، تمام ارگانهای بدن را در منطقهی امن متابولیسم پایه و حومه محصور نگه داشته اید. (متابولیسم پایه، کم ترین میزان انرژی است که بدن برای ادامه ی فعالیتهای حیاتی به آن نیاز دارد. اعمالی که در اختیار ما نیستند و از وجود تعداد زیادی از آنها هم خبر نداریم. مثل نفس کشیدن، گردش خون، تقسیم سلولی، ساختن پروتئینها، انتقال مواد ضروری و...) بدن تمرین نکردهی شما همان معصوم است. اما ماندن در حصار منطقهی امن گنج بیشتری به بدن عطا نمیکند و چیزی بر داشتههایش نمیافزاید، بلکه اجازه میدهد به تدریج تسلیم گذر زمان و فرسودگی شود. باید راه افتاد...
در یک اقدام انقلابی تصمیم گرفتهاید آخر هفته با دوستانتان بروید کوه. برای رسیدن به هیکل و وزن ایده آل در عروسی پسرخالهتان که دو ماه دیگر است، باشگاه ثبتنام کردهاید. اصلا فرض کنید برای انتخابی تیم ملی دورخیز کردهاید. فرقی نمیکند، در هر حال شروع اولین جلسهی تمرین، هنگامی که فعالیت برای بدن تازگی دارد و زحمت زیادی بر دوش عضلات و مغز انداخته، بدن از بهشتِ "بخور و پیشبینی شده مصرف کن" بیرون انداخته میشود. تنها چند ساعت بعد، بدن اثرات تمرین را احساس میکند. در اثر جمع شدن اسیدلاکتیک در عضلات، بدن گرفته و دردناک میشود. اگر برای اولین جلسه، اغراق آمیز تمرین کرده باشید، بدن با تارهای عضلانی مواجه است که در سطح میکروسکوپی پاره شده. ممکن است با دوش آب گرم و یا مسکن کمی درد را تسکین دهید، اما هیچ چیز نمیتواند بدن را از "یتیم" شدن پس از شروع فعالیت ورزشی باز دارد.
وقتی با همهی وجودتان گرفتگی و درد را احساس کردید و زیست قهرمان یتیم در بدنتان به کمال رسید، خودِ بدن، شما را از این وضعیت نجات میدهد و به آهستگی عوارض ناشی از تمرین را برطرف میکند؛ اسیدلاکتیک را از عضلات خارج میکند، برای ترمیم تارهای عضلانی پاره شده اقدام میکند و بسیاری اعمال فیزیولوژیکی دیگری که مجال بیانشان در این یادداشت نیست، اما هدف همگیشان این است که بدن را به حالت بدون درد برگردانند.
فعالیت ورزشی بسیاری از افراد در حد ماهی یکبار کوه رفتن با دوستان است؛ زحمت بالا رفتن از کوه را به بدنشان میدهند، با بدندرد رو به رو میشوند و بعد به حالت عادی برمیگردند و صبر میکنند تا ماه بعد دوباره قرارِ کوه هماهنگ شود. بهخاطر همین است که آنها را ورزشکار نمیدانیم؛ بهخاطر اینکه سفر قهرمانی بدنشان در همین مرحله متوقف میشود و پیشتر نمیرود.
فعالیت ورزشی را علیرغم تجربهی نه چندان خوشایند جلسهی اول ادامه میدهید. حال وارد نبرد بزرگتری شدهاید؛ جنگی میان ارادهها و بهانهها. بدن هنوز به فعالیتهای جدیدتان عادت ندارد و اصلا نمیداند چرا دارید به خودتان سختی میدهید؟ دلش میخواهد به همان دوران طلایی بازگردید که سنگینترین فعالیت بدنیتان بلند کردن خودکار بود! قهرمان جنگجو بیدار میشود و به بدن-ذهن شما کمک میکند اهدافتان را ببینید و "رسیدن" به آن را انتخاب کنید. هدفتان سلامتی و تفریح است یا فقط میخواهید لباس مورد علاقهتان دوباره اندازهتان شود یا به فکر کسب مدال طلا هستید، جنگجو به شما کمک میکند قاطعیت داشته باشید و به "امروز حوصله ندارم"، "حسش نیست"، "از شنبه دوباره شروع میکنم" غلبه کنید تا سفر قهرمانی بدن ادامه یابد.
اگر بر بهانهها پیروز شوید و به تمرینات ادامه دهید، اگر به مدت سه هفته پیاده روی کنید، یا اگر روزهای زوج دوچرخه سواری کنید، اگر سه روز در هفته تمرین والیبال دارید یا تمرینات پیلاتس انجام میدهید، بدنتان راهی برای "ادامه دادن" پیدا میکند. در واقع خودش را با توجه به میزانی که نیاز است ارتقا میدهد. ظرفیت قلبی و تنفسی را توسعه میدهد، تحمل عضلات را برای دریافت اسیدلاکتیک افزایش میدهد که باعث میشود بعد از هر جلسه درد و گرفتگی را تجربه نکنید. بدن تلاش میکند راهی را پیدا کند که برایش بهتر است و این دقیقا همان چیزی است که ما از ورزش کردن انتظار داریم!
پس از تغییرات در سطح فیزیولوژیک، نوبت به ظاهر میرسد. بدن شروع به تغییر میکند و رفته رفته عضلات فرم میگیرند. اکنون بدن شما به فعالیت ورزشی عادت کرده و از آن لذت میبرد. دیگر خبری از گرفتگیهای شدید نیست و جای خود را به مقدار زیادی ترشح هورمونهای شادی بخشِ اندورفین و سرتونین داده است. اگر به هر دلیلی نتوانید برای چند روز متوالی ورزش کنید، احساس کرختی به شما دست خواهد داد که در نتیجهی فقدان ترشح هورمون هاست. با حضور قهرمان عاشق، بدن-ذهن از ورزش کردن لذت میبرد.
وقت رها کردن رسیده است. رها کردن چیزهایی که تا الان وجود داشتند و حضورشان مانع چندانی برای پیشرفت بدن نبود. اما الان مانع دستیابی بدن به کمال هستند. وقتی قهرمان نابودگر فراخوانده شود، بدنِ شما چربیها را میسوزاند و رها میکند.
هدف از ورزش کردن برای بسیاری از افراد، رهایی از چربیهاست. همچنین همهی ما افرادی را میشناسیم که میخواهند با قرصهای لاغری و دمنوش و ... از چربیها خلاص شوند. اما دیدیم که برای رسیدن به این مرحله، باید مراحل قبل را طی نمود و نمیشود یک شبه ره صد ساله رفت.
وقتی آفریشنگر در بدن شما بیدار شود، بدن ظرفیتهایی که ژنتیک به او اهدا کرده به یاد میآورد و درک میکند. در انجام فعالیتها شیوهی خاص خودش را پیدا میکند؛ روش منحصر بفردی که منحصر به بدن شخص شماست. در رشتههای ورزشی، تکنیکها را متعلق به خودتان میکنید و در ورزشهای تیمی استراتژی میسازید. با کمک آفرینشگر بدن-ذهن، هویت فردی خود را در هر جایگاهی خلق میکند.
در این مرحله از سفر قهرمانی، بدن-ذهن محدودیتهای خود را درک میکند و بر تواناییهایش تمرکز میکند؛ در میابید که در سن سی سالگی احتمالا نمیتوانید ژیمناستیک را در سطح قهرمانی دنبال کنید! اما میتوانید روی مهارت شنا کردن، کشتی، آمادگی جسمانی و ... متمرکز شوید و توانایی ذاتی خود را شکوفا کنید. بیداری قهرمان حاکم آگاهی از بدن را به اوج میرساند. دست چپ را با پای راست اشتباه نمیگیرید و در ایروبیک و انواع رقصها پیشرفت چشمگیری دارید. به بیانی دیگر "هماهنگی عصب و عضله" در بدن شما شکل تکامل یافتهتری دارد.
بدن-ذهن شما در این مرحله در حال درک کامل یکدیگر هستند.ارتباط آنها فراتر از مراحل پیشین است و بر هم تاثیر متقابل میگذارند. بدن-ذهن در حال تبدیل به یک کل منسجم است. وقتی قهرمان فرزانه در شما بیدار میشود بهترین زمان برای انجام ورزش هایی مثل یوگاست.
هرچه در سفر قهرمانی بدن جلوتر میرویم، مرز میان بدن و ذهن کمرنگتر و یکپارچگی آن بیشتر میشود. با بیدار شدن جادوگر ارتباط بدن-ذهن به کمال میرسد. کارایی بدن مطابق تصورات ذهن است. به همین دلیل گاه ورزشکاران بر محدودیتها فائق میآیند. میتوانند در دقایق آخر بازی فوتبال نتیجه را تغییر دهند یا دور آخر مسابقهی دو استقامت را با وجود خستگی بدن و با استفاده از نیروی شفابخش جادوگر به خوبی به پایان برسانند.
به آخرین مرحله از سفر قهرمانی بدن رسیدیم. هر هدفی که از ورزش کردن داشتید را تا اینجا به طور تقریبی بدست آوردهاید. به وزن ایده آل خود رسیدهاید، فرم عضلاتتان همانگونه است که میخواهید، مسابقهی منطقهای را پیروز شدهاید. اما هنوز ورزش کردن را ادامه میدهید؛ نه فقط برای اهداف دیگرتان، بلکه بهخاطر خودِ ورزش کردن و لذتی که در فعالیت تجربه میکنید. لذتی که در فقدان ورزش خلاء آن را حس میکنید. بابت شور و نشاطی که ورزش کردن به شما میدهد این مسیر را ادامه میدهید و چون سفر قهرمانی بدن به کمال خودش رسیده است.
اگر به مدت چهار هفته فعالیت ورزشی خود را متوقف کنید، سازگاریهای تمرینی تا حدود 50% کاهش مییابد. یعنی با وقفهی طولانی در این سفر قهرمانی، عقبگرد خواهیمداشت. همچنین به یاد داشته باشیم که مسیر سفر قهرمانی بدن مانند هر سفری دیگری پستیها و بلندی خود را دارد. ممکن است در طی سفر با آسیب مواجه شویم، علاقهی دیرینهی خود را دوباره بازیابیم و ...اما مهم است که به یاد داشته باشیم قهرمانهای درون ما در طول سفر قهرمانی کنار ما هستند.
میتوانید برای درک بهتر قهرمانهای خود به اینجا مراجعه کنید.
سفر قهرمانی خوبی داشته باشید!