آیا شما هم جزو آن دسته آدم هایی هستید که یا هیچ کاری نمی کنید یا یِکهو همه اش را با عجله ی تمام انجام می دهید؟ و اختلال هایی مثل ADHD را سرچ می کنید؟
واقعاً اگر راه حلش را می دانستم خیلی خوب می شد. حالا کارهای خانه به کنار سر کار هم دچار مرض هیچ کاری نکردن شده ام. صبح ها که می رسیم(سر کار) به امید اضافه وزن یک عالمه صبحانه می خورم و البته وعده ایست که برای شروع یک روز خوب حتما باید آن را اجرا کنم، اگر نه ذهن مریضم مدام می گوید ببین امروز از اولش هم خوب شروع نشد!! یکی از دلایلِ حال بدم بعد از تاخیر خوردن و دیر رسیدن سر کار هم همین است، مثل همان ماجرای 13 دقیقه تاخیر که اگر خواستید در پست قبلی می توانید بخوانیدش.
داشتم می گفتم.. بعد صبحانه یک کارهای مسخره ای به ذهنم می رسد، مثلا اینکه سرد شده و به کاپشن نیاز داری :)) برو توی سایت ها بگرد و یک قیمت خوبش را پیدا کن! یا اینکه بنویس تا رها شوی. بعدش یک فکر دیگر می آید: تو که داری می نویسی پس چرا یک جا ثبتش نمی کنی؟ برو توی ویرگول بنویس.
تا اینجا ظهر شده و می روم یک قهوه آبکی که آقا مرتضی دم کرده را یک لیوان پر می آورم می گذارم روی میزم، قرص هایی که برای وَرم واژن دکتر تجویز کرده را می خورم و حالا مغزم می گوید ظهر شده برو غذا بخور. ( راستی من یک کیست داشتم که ظاهراً ترکیده و ورم واژنم برای همان بود. (مثلاً فکرتان مشغولم شده بود:) ) در ضمن هنوز با همکارِ هم اتاقی ام سرسنگینم و خیلی آرامش اتاقمان دیدنی شده و کیف می کنم. امروز رویش را به من می کند و می گوید بگیر! می خواهد برایم دراژه هایی که دوست پسرش گرفته را پرت کند. قبلاً هر روز دزدکی از توی کشو در می آورد و می خورد. دارد باج می دهد. من هم می گذارم باجش کامم را شیرین کند و از آنجایی که می خواهد مهمانی بدهد و می داند که بی بهرام صفا ندارد به سر سنگینی ام ادامه می دهم تا شاید این اتفاق باعث شود کمی فکر کند و کمی دیگران را در نظر بگیرد و آنقدر خودخواه نباشد!!
خلاصه که بعد از ناهار هم توی لوپ ریلزهای اینستاگرام میفتم و به فکرم می رسد حالا تو هم برو یکم فیلر بزن چه اشکالی دارد این همه وقت که نچرال ماندی و روی تعصباتت، که ما باید همینجوری خودمان را دوست داشته باشیم ماندی ، چه شد؟؟ هیچ! بعدش عکس هایت کنار دیگران را نگاه کردی و غصه خوردی...
بعد توی گروه بی اف اف با بچه های دانشگاه که همه شان هم یک شهر دیگر هستند صحبت می کنم و ... تند و تند یکمی از کارهایی که صد در صد باید انجام دهم را سر هم میکنم تا در گزارش کار چهارشنبه ها بیاورم و اخراج نشوم را انجام می دهم.
تامام!