انسان در زندگی برای ادامه مسیر خود، با چالشهای بسیاری رو به رو میشود، چالشهایی که لحظاتی امان آدم را میبرند و ذهن و جسم و روح را سرخورده میکنند. و در این دنیای ناپایدار که هر لحظه ممکن است چالشی در مسیرمان قرار بگیرد و اتفاقی رقم بخورد، انسانهای زیادی نمیتوانند درست زندگی کنند که درست زندگی کردن درد بیشتر و فشار بیشتری را وارد میکند و همین است که تا فشارها زیاد شود جا میزنیم و به اعتیادهای روزمره خود روی میآوریم.
و همان کارهایی که آسان است و کاهلی را در انسان رشد میدهند، انجام میدهیم و درست زندگی کردن و انسان بودن را به فراموشی میسپاریم. و همین است سرانجام کسی که در سختیهای زندگیاش امیدی نداشته باشد، امیدی که از هدفی سرچشمه گرفته باشد و میخواهد به مقصودی برسد، به هیچ خواهد رسید و لحظهای به خود خواهد آمد و حسرت میخورد که شاید بسیاری از فرصتهای مناسب را از دست داده است.
امید؛ واژهای که مفهومش به زندگی انسان حرکت میدهد و او را به سوی خواستههایش حرکت میدهد.
خواستههایی که شاید شبها خواب را از وی بگیرند و آرام و قرار برایش نگذارند. شاید عشق و ایمان و صلح و باور و و و هم بتوانند موجب حرکت شوند و معنایی برایمان بسازند اما در آن نقطه تاریک شب که درهای دل را بستهایم و شاید اشک بر چشمانمان حلقه زده باشد و به این میاندیشیم که چقدر بیهوده تلاش کردهایم، در این لحظه چشمان ما متوجه هیچ نوری نمیشود و در آسمان تاریک شب، هیچ ستارهای را نمیبیند. در همین نقطه است که امید، به کمک ذهن و روح و جسم درمانده انسان میآید و او را مثل قدیم برای باری دیگر بلندش میکند، اشکهایش را پاک میکند و به ستارههایی که در آن ظلمات و تاریکی میدرخشند اشاره مینماید؛
ستارههایی که اگر آن تاریکی نبود، هیچ جایگاهی در آسمان نمیتوانستند داشته باشند و بدرخشند، که در آسمان روز نمیتوان ستارهای دید و درخششی را نظارهگر بود. بنابراین تاریکی و سختی، لازمه رشد و زیاد شدن است و امید ابزاری برای دیدن درخششها و شعلههاست. امید به هر شمع خاموشی در دل ما شعله و گرما میبخشد و همه چیز را حتی در تاریکترین لحظات ممکن، بیدار و روشن میکند.
به قلم کامیار ارباب زی
برای خوندن بیشتر به وبلاگ وبسایتم سر بزنین :)
لطفاً نظر خودتون رو با من در میون بذارید :)