زمانی گفته های شاهین نجفی در مصاحبه با بی بی سی برایم جاهلانه بنظر می رسید، اینکه میگفت "من به همه چیز معترضم" یا اینکه خودش را "شر" میخواند.
زمان ید طولایی دارد و به موقع حقیقت ضربه خودش را به انسان وارد میکند ، و شاید آن لحظه با خودمان یادآور شویم که این بهایی بود که باید به حقیقت میپرداختیم، همه دروغ هایی که گفتیم قرضی بودند در قبال حقیقت و حال نوبت تسویه حساب است.
سریال چرنوبیل را حتما ببینید سریالی که فاجعه ای به شدت تلخ و حتی ملموس برای همه ملت ها را روایت میکند ، منظور اینکه همه ملت ها فجایعی گوناگون با شدت های متفاوت ولی از این جنس را تجربه کردند، فجایعی از جنس قدرت، قدرتی که طعمی شیرین و در عین حال تلخ به همراه بوی خون برای قربانیان دارد، به راستی در حادثه چرنوبیل مقصر چه کسی بود؟ من مقصر را قدرت دیدم، یعنی قدرت طلبی سرمایه دارها باعث این فاجعه شد از دیاتلوف بگیر تا گورباچف شاید هم مقصر خود مردم بودند، یادم هست در جایی خواندم که این فقر گرسنگی و فشار و زحمتی که مردم کره شمالی اکنون متحمل آن میشوند تقصیر خودشان است، یعنی تقصیر آن ها است اگر امروز رژیم ستمگرشان بر روی کار است! منظور چیست؟ دوباره انقلاب کنند؟ یا همه مردم جهان شورش کنند؟ کمپین نه به جنگ راه بیندازیم؟! نه، یحتمل و یا حتی قطعا کار از این حرف ها گذشته بی حسی مدنی بیش از آنچه فکر کنید در دل مردم جهان ریشه دوانده از نیویورک بگیر تا قلب فلات تبت انسانها به چیزی جز راحتی فکر نمی کنند ، حقیقت چی؟ نیچه مفصل سخن گفته ، اینکه من امروز بتوانم سهامی بخرم تا سود 200 درصدی عایدم شود به مراتب مهم تر از تلاش من برای نجات کودکان یمنی است. چرا؟ چون ایمان آوردم که کاری از دست من بر نمی آید، آره! این خیانتی است که ما به خودمان کردیم این همان معضلی است که ما با به وجود اوردن تشکیلات پیچیده خودمان را بدان دچار کردیم ، فراموش کردیم که من و تو هستیم که می سازیم، آباد میکنیم میجنگیم چرخ اقتصاد را به حرکت در می آوریم و هزاران کار دیگر، فراموش کردیم این من و تو هستیم نه دولت. نصیحت های بسیار را فراموش کردیم، از انبیا بگیر تاصحبت های سعدی را فراموش کردیم یادمان رفت همگی جمله عضو یک پیکر هستیم و درد دیگری درد من نیز هست.
چاره چیست؟ هنوز به مطلبی بر نخوردم که برایم این مسئله را کامل حل کند ، اما خوب برایم یک چیز روشن است که اول باید از خودمان شروع کنیم، یک بار فقط برای یک بار هم که شده از خودمان شروع کنیم، مادی گرایی را دور بریزیم و صادقانه به جستجوی حقیقت بپردازیم در این راه نه نیازی به انقلاب است نه نیازی به طرفداری، وقتی انسان ها به دنبال حقیقت باشند و همه جا از عطر معرفت پر شود دیگر چه رئیس جمهور چه پادشاه و چه نخست وزیر متصدی امور بشود فرق نمیکند چونکه همه امور خود به خود درست خواهند شد، آنجا همه به معنای صحیح برابر خواهیم بود.
ممنونم بابت خواندن این نوشته.
پ.ن: در کلام امیرالمومنین( علیه السلام) داریم که حکمت حتی اگر در دست کافر هم هست آن را فرابگیر، صحبت های بالا بدون جهت سیاسی بوده و طرفداری صورت نگرفته، نقل قولی کوتاه و تمام : )