به گل
به سوی گل بیندازم نگاهی
که از شادیهای تو میخندد
باغ و بوستان در آغوش عشق
رقص میکنند و برافروخته میشوند
به سوی گل پرتاب میکنم دلی
که از پاکی و زیبایی تو میتپد
رنگارنگی تو همه را فریب میدهد
جان به لب میرسد و خوشی میآید
به سوی گل سپر میزنم اشکی
که از شور و شعف عشق تو میچکد
شور زندگیم را در آغوش میگیرد
و در آغوش عشق تو میسوزم
به سوی گل پرواز میکنم آرزویی
که از خوابهای ناز تو میپرد
آرزویی که در قلب من سبز میشود
و در گنبد آسمان میبالد
به سوی گل نغمهای میسرایم
که از لحظههای شاد با تو میخواند
لحظههایی که در آغوش تو خزان میشود
و در هر فصلی بهار میشود
عزیزحسنیی