Reza
Reza
خواندن ۲ دقیقه·۷ سال پیش

رابطه خالکوبی و آدم بد بودن


همیشه دوست داشتم در شهر های شلوغ و پر جنب و جوش زندگی کنم

زندگی در ونکوور , در یک کلمه عشق هست, اول از همه همیشه بارون میاد .

یعنی من الان دو هفته هست که من آفتاب ندیدم ,

اینکه ناراحتم میکنه ... اصلن , بیشتر هم خوشحالم .

تنها موردش این هست که اگر در داون تاون نباشی و خارج از از وسط شهر زندگی کنی

بعد از ساعت ۷ شب , زندگی کاملن به حالت شات داون در میاد .

یعنی شما هستین ,خونتون هست , نتفلیکس و شبی دراز ...

برای همین هم از اول میخواستم در داون تاون زندگی کنم .

گرچه زیاد شلوغ نیست والی دست کم زندگی تا ساعت ۱ تا ۲ نصف شب ادامه داره

خونم با اقیانوس آرام ۵۰۰ متر فاصله داشته باشه , به کلاب نزدیک باشم, گرچه نمیرم زیاد .

و با همه چیز حداکثر ۵ دقیقه پیاده فاصله داشته باشم

و شد .... ولی بصورت طبیعی باید افراد بیخانمان , مست و های - کسی که ماریجوانا مصرف کرده - زیادی رو هم میدیدم , تا یادم نرفته بگم که ونکور شهر همه چیز فرندلی هست . یعنی هیچ چیزی مورد نداره

خلاصه دیدن هر نوع قیافه ای محتمل هست ,

هفته پیش صبح از خاب پاشدم , رفتم بیرون , نشسته بودم تو کافی شاپ با کافی و بارون حال میکردم که یک دختری با کلی پیرسینگ رو صورتش وارد شد, خالکوبی های روی دستش هم که چاشنی کار بودند .

آروم لاپ تاپ و موبایلم رو کشیدم کنار, زیر چشمی هم میپاییدم که یهویی کاری نکنه .

خلاصه کافی خرید و رفت , بعد با خودم فکر میکردم که این شهر چقدر رنگارنگ هاست

پولدار , بی پول , مسلمان , یهودی , سیاه , سفید , هترو سکشوال , همجنسگرا .... بی خانمان ....با خانمان ....

همه ی جا داران زندگی میکنن . همزمان هم به این فکر میکردم که کاش یک کنترلی روی افراد این چنینی که کم مونده بود لپ تاپ و موبایلم رو بدزده هم بکنند ,

بعد از ظهر همون روز قرار بود برم دکتر برای نامه گرفتن برای فیزیوتراپ ,

رفتم نشستم , تا وقت ملاقاتم برسه .

وقتی که نوبت من شد , منشی اسمم رو صدا کرد که غالبا "همه" اینجا با تلفظ اسم عجیب من مشکل دارند

اینجا وقتی میری دکتر ...

منشی پروندت رو میبره به اتاق معاینه و شما هم باهاش میری ,

میشینی و منتظر و آماده دکتر میشی .

من هم نشسته بودم , منتظر دکتر بودم .

که دختر پیرسینگی که صبح داشت کافی میخرید وارد شد .

خودش رو معرفی کرد و گفت دکتر هستش

خیلی از پیش قضاوتی که کرده بودم خجالت کشیدم ,

متاسفانه پیش قضاوت کردن مشکل اکثر "ما" مهاجر ها هست .

فکر میکنیم , اگه کسی "سیاه" هست دزده ...

اگه "سفید" هست با کلاس هست

یا اگه "همجنسگراست" مشکل روحی داره

یا از "خآنم" , مدیر نمیشه ...

خلاصه پیش قضاوت کردن نزد مهاجران است و بس


راستی فارسی رو با گوگل تایپ کردم اگر اشتباهی بود ببخشید

gholamreza mohammadyalbaloocanadaخالکوبیآدم
عاشق گربه , ساکن ونکوور , فکر میکنم یوتیوبر هستم چون در آمد دارم ازش,حالا چه قدر مقبول واقع شود نمیدانم, به قاشق هم میگم گاشگ آخه ترکم My YouTube Channel: www.youtube.com/c/albalooo
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید