زیاد به مقدمه اعتقاد ندارم، اما در همین حد بگم که این رمان عاشقانه، با نام "هنوز به پایان نرسیدیم" اولین نوشته من میباشد که کلا بر اساس یک داستان واقعی رخ داده است. پس بدان هر چه میخوانی عین واقعیت است که من به عنوان یک نویسنده فقط نوشتم و در هیچ جای این رمان رمانتیک، دخل و تصرفی نخواهم کرد.
اسم من "اچ" است :)
اچ میتواند هزاران معنا برای شما داشته باشد، اما معنای دقیق آن فقط یه کُد است. چرا...؟ چون این داستان عاشقانه بر اساس واقعیت است و خوب و بد داستان میتواند بر شخصیت های افراد تاثیر منفی داشته باشد. خیلی راحت و بی تعارف بگم !؟ این رمان بر اساس یک عشق بی فرجامی نوشته شده است که البته هنوز مالکان داستان ما، زنده هستند و امروز که دست به قلم شدم، حتی شخصیت دختر این رمان عاشقانه، خبر از این دفتر خاطرات ندارد.
نکته: من به عنوان نویسنده، هر هفته این رمان را تکمیل خواهم کرد و قسمت به قسمت مینویسم، و البته هر کسی ممکن است "بخاطر اصول سئو" از قسمت خاصی وارد آن شود. اگر شما، عاشق هر یک از این شخصیت های عاشق داستان ما شدید، حتما لینک وبلاگ را برای دوستان خود بفرستید تا آنان هم به این عشق پی ببرند.
من "اچ" هستم، نویسنده ای که با نام واقعی خودم در دنیای دیگری امرار معاش میکنم و هدفم از استتار نام واقعی ام، لطمه نخوردن به زندگی هریک از این دو معشوق است. اگر فقط در هفته یکبار به سراغ نوشتن این رمان عاشقانه میآیم، اول برای این است که مشغله کاری ام اجازه فعالیت بیشتر به من نمیدهد. دوم ارزش داستان به این است که در طول زمان نوشته شود، شاید یک سال با شما باشم، شاید کمتر.
هیچ یک از اسم های این داستان واقعی نیست!
روزی روزگاری، یکی بود، یکی دیگه هم به آن اضافه شد. دو قلب جدا که قول دادند ضربان قلبشان با هم یکی باشد. اسم یکی تیتان بود، اسم دیگری رُزی!
این شروع ماجراست! اولین قرار در سال 1378 هجری شمسی، تهران، در یک روز پاییزی و آنهم اولین روز مهر.
.... ادامه در: قسمت دوم رمان عاشقانه هرگز به پایان نرسیدیم
نویسنده : "اچ"
برای من کامنت بذارید، حس خود را عنوان کنید. نکات مثبت و منفی داستان را بهم بگویید. من بی طرفانه با شما خواهم بود. "اچ"