احتمالا یکی از پرتکرار ترین احساساتی که همه مون تجربه کردیم یا میکنیم، احساس تنهاییه. حتما براتون پیش اومده تو موقعیت هایی قرار گرفتین که احساس کردین تنهایین؛ مثلا رفتن به یه مدرسه ی جدید، از دست دادن عزیز، جدایی عاطفی، مهاجرت یا خیلی موارد دیگه ست. ولی، آیا واقعا تنهایی فقط محدود به همین موارده؟(رو پاسخش فکر کنید بهم بگید)
به نظر خود شخص بنده، اینایی که ما تجربه میکنیم، «احساس» تنهاییه. نه خود«تنهایی». خود تنهایی، چیزیه که فراتر از یه احساسه. یه تجربه ست. یه خلا عمیق درونی و معنوی که آدما در بازه هایی از زمان حس میکنند. ولی یه حس نیست، بلکه یه تجربه ی ماندگاره. یه تجربه ی ناگزیر که همه مون به محض ورود به دنیا باید باهاش کنار بیایم و دست و پنجه نرم کنیم.
خیلی از شکاف های قلبی آدم ها،از تنهایی میاد. نیاز انسان به بودن تو جمع و ارتباط گرفتن، یکی از جلوه های این نیاز عمیق و جدی بشریته. نیاز به آغوش، نیاز به آدم امن و نیاز به کسی یا کسانی که باهاش زبان،تجربه،احساس،علاقه،عقیده و یا حتی سلیقه ی مشترک داشته باشن. اجتماعات مذهبی، ملی، ملت ها و روابط عاطفی از همین نیاز بیرون میان. اما همه چیز تو همین خلاصه نمیشه!
تنهایی، مثل یه رنگین کمون، رنگهای مختلفی داره که نیاز به ارتباط با دیگران، یکی از رنگهاشه. یکی دیگه از این رنگ ها، نیاز به تنهاییه!چطور؟
تنهایی در عین اینکه میتونه یه شکاف عمیق باشه که نیازمند پر شدن باشه، میتونه یه نیاز باشه. یه نیاز بسیار مهم. تو فرهنگ روزانه ی ما، خلوت کردن خیلی مهم شمرده نمیشه و آدم ها به روش های مختلف سعی میکنند از این خلوت فرار کنند در حالیکه، یکی از الزامی ترین چیزایی که بشر نیاز داره، خلوت با خودشه. تنهایی همیشه ناخوشایند نیست و یه وقتایی بسیار لازمه برای اینکه آدم با خودش باشه و معمولا، این خلوت ها تاثیر زیادی روی انسان میذارن. این خلوت ها، مارو از شلوغی روزمره دور میکنن و باعث میشن فکر کنیم. همون چیزی که ذی نفعان صاحب قدرت اصلا نمیخوان!
حالا نظر شما چیه؟به نظر شما، تنهایی چه تعریفی داره؟چرا تبلیعات به سمت تبلیغ سبک زندگی شلوغ گرایانه و ضدخلوت و ضدتفکر میره؟