به عنوان یه مدیر محصول کلی از مطالب جدید هست که میشنویم و به گوشمون میخوره، تو جمعهای مدیرمحصولات مختلف که بودم این نکته که گاها برای خیلی از دوستانم به عنوان مدیرمحصول خیلی از مفاهیم تازگی داره به این فکر واداشت که سلسله مطالبی به عنوان «نکاتی که به عنوان مدیرمحصول باید بدانیم» شروع کنم تا با مفاهیمی که احتمالا نیاز هست در مسیر مدیریت محصول از اون ها استفاده کنیم بیشتر آشنا بشیم.
اولین مطلب از این سلسه تست A/B هستش
هدف از تست A/B مقایسه دو آیتم یا تغییرات در مقابل همدیگه هستش. در مدیریت محصول، تستهای A/B اغلب برای پیدا کردن بهترین گزینه استفاده میشه. به عنوان مثال دو نوع از یک رابط کاربری جدید را میشه باهاش آزمایش کرد و در این مورد تغییری که بیشترین تعامل کاربر را دریافت کنه یا به عبارت دیگه تعداد کاربر بیشتر با اون تعامل کنن برنده تست خواهد شد.
در بیشتر مواقع تست A/B برای اینکه کدام نسخه یا کدام نوع از چیزی در بازار کارایی موثرتری داره استفاده میشه، این استراتژی معمولا توسط مارکترها و متخصصان تبلیغات هم استفاده میشه که چندین نسخه از یک تبلیغ، ایمیل بازاریابی، لندینگها یا پیامکهای تبلیغاتی رو به کاربرانی به طور تصادفی انتخاب شدن نشون میدن و نتایج تعاملشون رو تجزیه و تحلیل میکنن. مدیران محصول هم میتونن از تست A/B برای توسعه محصول استفاده کنند.
تست A/B اگرچه عمدتا ابزاری برای بازایابی و تبلیغات بوده اما این تست میتونه به مدیران محصول برای توسعه و ساخت محصولات بهتر هم کمک کنه.
با تست A/B یک مدیر محصول میتونه با انتشار چندین نسخه از یه ویژگی جدید، با طرح متفاوت، متن متفاوت و انتخاب کاربران بصورت تصادفی یاد بگیره که کاربرای کدوم از نسخهها پاسخ و تعامل مطلوبتری دارن.
راههای زیادی برای یه مدیرمحصول وجود داره که بتونه تست A/B خودش رو انجام بده؛ به عنوان مثال میتونید این چند مرحله رو طی کنید:
مرحله 1: دیتایی که میخواین برای تست رو تعیین کنید
اول از همه قبل از ساختن یه تست و اجرای اون، اطلاعاتی که میخواین جمع کنید و تجزیه تحلیل کنید رو مشخص کنید. اگه ندونید از اجرای این تست دنبال چه نتیجهای هستین ممکنه منابع و زمان رو برای توسعه تلف کنید و بعدش هم نتونید نتایج رو درست و دقیق اندازه گیری کنید.
مرحله 2: یه فرضیه داشته باشید!
بر اساس دادهها و دیتایی که بدست آوردین نظریه و فرضیه خودتون رو از اینکه کاربر ممکنه یا باید چیکار کنه رو بنویسید. به عنوان مثال فرض میکنید که کاربران میخوان برای انجام یه کاری از ویژگی جدید شما به یه موضوع خاصی برسند (مثلا کاربر اول سرچ میکنه بعد مرتب سازی میکنه نتایج رو یا اول نتایج رو مرتب سازی میکنه اگه پیدا نکرد نتیجه رو بعد میره و سرچ میکنه)
مرحله 3: تست A/B خودتون رو بسازید.
الآن دیگه یه سری دیتا دارید و یه فرضیه دارید که میخواین اونو تست کنید، پس شروع میکنید با تیمتون بخش های مختلف برای تست رو توسعه میدین و هم زمان مشتریان یا کاربرانی که میخواین این تست براشون اجرا بشه رو انتخاب میکنید.
مرحله 4: تست رو اجرا کنید.
حالا دیگه وقت اون رسیده که تست خودتون رو با نسخه های مختلف و کاربرای مختلف تست کنید و منتظر باشید ببینید که هر گروه چجوری با این نسخهها تعامل میکنند.
باید تعیین کنید این تست رو میخواین چه مدت زمان اجرا کنید و چه مقدار دیتا جمع کنید و. غیره. البته این برای هر شرکت و محصول و کاربر متفاوت هستش ولی پیشنهادم اینه که حداقل دوهفته این تست رو انجام بدین چون رفتار آدمها در روزهای مختلف هفته متفاوت هستش و برای مطمئن شدن از نتیجه حتما دوتا روز از روزهای هفته تو تستون باشه. یعنی اینکه رفتار کاربران اول هفته با روزهای وسط هفته و روزهای آخر هفته متفاوت هستش، همچنین از یه شنبه حتما دوبار تست رو داشته باشید که بهش مطمئن بشین که رفتار کاربرا ثابت هستش.
مرحله 5: نتایج رو اندازه گیری کنید.
درنهایت دیتاهایی که این دوروز از تست A/B جمع کردین رو مرور کنید و تصمیم بگیرید که کدوم یکی از این دوتا ویژگی ( یا طرح، یا رنگ یا هرچیزی که در حال آزمایش بودین) بیشترین نتیجه و بیشترین تعامل کاربران با اون داشتن و انتخاب کنید.
ممنون از توجهتون به این یادداشت، شما هم اگه تجربه مشابهی در این زمینه دارید میتونید بامن به اشتراک بذارید.
مهدی صالحزاده