ذهن موجودی بسیار پیچیده است. هر لحظه و در هر مکانی در حال فعالیت است. ذهن شما حتی در مواقعی که خواب هستید هم در حال کارکردن است؛ حتی بیشتر. یکی از عادتهای ذهن این است که شما را به خود به سفر ببرد به جاهایی که رفته و یا نرفتهاید. به قولی اگر شما ذهنتان را مشغول کاری نکنید، او بیکار نمیایستد و شما را مشغول افکار گاه و بیگاه میکند. تمامی کارها و اعمال شما تحت کنترل ذهن شما است و شما با موجودی پیچیده، باهوش و پرکار سروکار دارید. اما آیا افکاری که ذهنتان شما را به آنها سرگرم میکند به نفعتان است؟ برای پاسخ به این سوال در ابتدا این متن و بعد از آن کتاب رهایی از زندان ذهن را مطالعه کنید. (منبع فیدیبو)
متیو مککی یک روانشناس معروف است که بیش از ۲۵ کتاب در این حوزه، چه به صورت فردی و چه به کمک همکارانش نوشته است. از دیگر کتابهای او میتوان به کتابهای: رشد و افزایش عزت نفس، طلاق، پیامها، رهایی از مشکلات بین فردی و … اشاره کرد.
کاترین سوتکر نیز از جمله نویسندگانی است در نگارش کتابها به متیو مک کی کمک میکند مانند کتاب راهنمای عزت نفس.
افکار به ذهن شما خطور میکنند چون ذهن شما بخشی از وجود شماست. اين بدان معنی است که ذهن شما جانبدار شماست. اما در واقع گاهی اوقات افکار از شما جانبداری نمیکنند. بلکه درصدد تباه کردن شما هستند. آیا در دوران دبیرستان کسی را داشتهاید که (به اصطلاح) دوست شما بوده باشد؟ کسی که در ظاهر مانند یک دوست رفتار میکرده، اما هميشه شما را به دردسر میانداخت؟ یا شما را اغفال میکرده و باعث میشود که در کلاس به فردی تنبل تبدیل شوید؟ یا شما را اغوا کند که سیگار بکشید و یا به سراغ مشروبات الکلی بروید؟ چنین فردی را تصور کنید که سیگار میکشد، کاپشن چرمی به تن دارد، موهایش شلخته است و شرارت از چشمانش پیداست. بعضی از افکار ما مانند این فرد هستند. ممکن است به نظر برسد که در خدمت ما هستند و از ما جانبداری میکنند، اما در واقع مخرباند. افکار گمراه کننده معمولا به صورت زیر در ذهن ما ظاهر میشوند:
– امروز واقعا نمیخواهم فلان کار از قبل برنامه ریزی شده را انجام دهم.
– همین یکبار به آن جلسهی کاری واجب نمیروم.
– او اصلا به کمک من نیاز ندارد.
– مطمئنم که میتوانم فلان کار را به جای این هفته، هفتهی آینده انجام دهم.
این افکار مانند همین فرد شرور در دبیرستان هستند که به شما پوزخند میزنند و شما را بر آن میدارند که برخلاف قضاوت درستتان عمل کنید. این افکار به سلامت زندگی شما حمله میکنند. این افکار هدایت کنندههای رفتاری خوب و مثبتی نبوده و شما را به سمت ارزشهایتان راهنمایی نمیکنند. این افکار ممکن است در لحظه، به عنوان یک تسکین آنی عمل کنند (و شما را از مسئولیت یا چیزی که از مواجه شدن با آن میترسید برهاند)، اما در طولانی مدت به خوشایند شما نیستند. به این فکر کنید که کدامیک برای شما مهمتر است؟ خلاصی از یک وظیفه؟ یا اهمیت به وظیفهای که به شما در پیشبرد اهدافتان در زندگی کمک میکند؟