۱. همانطور که دکتر احمد زیدآبادی میگوید «حضور اصلاحطلبان در ارکان ساختار سیاسی، بدون توافق با هستۀ اصلی قدرت هزینهزاست».
۲. به نظرم، اگر هستۀ اصلی قدرت در جهتگیریِ انحصارگرا و خالصسازانۀ خود تجدید نظر کرده و به این نتیجه رسیده باشد که باید فضا را برای مشارکت سیاسی اقشار گستردهتری از جامعه باز کند، میتوان امیدوار بود که دولت دکتر پزشکیان با رویکرد تعاملی (و نه تقابلی، حساسیتزا و تهدیدکننده) خود که بهصورت نرم و تدریجی بهدنبال اصلاحات اقتصادی-اجتماعیِ (و نه سیاسی) ممکن است، بتواند در فضایی که حکومت ایجاد کرده است، ایران را در «راه باریک آزادی» [۱] به حرکت در آورد.
۳. چندان که میفهمم، نشانۀ این که هستۀ اصلی قدرت به چنین تصمیمی رسیده است یا نه، کناررفتن یکی از نامزدهای اصلی اصولگرا (جلیلی و قالیباف) به نفع دیگری است زیرا هیچکدامشان به تصمیم خود حاضر به چنین کاری نیست. اگر یکی از آنها به نفع دیگری کنار برود، معلوم است که هستۀ اصلی قدرت چنین کاری را از او خواسته است و معلوم میشود که ائتلاف مرکزی حاکم دوست ندارد دولت پزشکیان پیروز میدان شود (یعنی تأیید صلاحیت او با این پیشفرض بوده که مورد اقبال قرار نمیگیرد و در انتخابات رقیبی جدّی محسوب نمیشود).
۴. تا جایی که میدانم، اگر هیچیک از دو نامزد اصلی اصولگرا به نفع دیگری کنار نروند، باید فرض را بر این گذاشت که حکومت قصد تجدیدنظر و پارادایمشیفت دارد، این اتّفاق را به فال نیک گرفت و برای قرار گرفتن ایران در «مسیر باریک آزادی» به دکتر پزشکیان رأی داد.
۵. در مقابل، اگر یکی از نامزدهای اصلی اصولگرا به نفع دیگری کنار رود، تحمیل دولت دکتر پزشکیان به حکومت بهصلاح نیست، لذا نهتنها تکلیف افراد مردد میان «عدممشارکت» و «رأی به دکتر پزشکیان» مشخص میشود بلکه حتّی بهتر است خود دکتر پزشکیان هم از انتخابات کنارهگیری کند (شاید هم به نفع آقای پورمحمّدی).
چنانچه موارد بالا را قابل تأمّل یافتید، پیشنهاد میکنم توضیحات زیر را نیز مطالعه بفرمایید؛ علاوه بر تشریح نکات بالا، حاوی نکات مهم دیگری هم هست.
اگر دولت احتمالی دکتر پزشکیان از دید هستۀ مرکزی قدرت وصلۀ ناجوری باشد که ناخواسته (در نتیجۀ اشتباه محاسباتی) بر آنان تحمیل شده است و لذا قرار باشد پس از استقرار آن، نهادهای فرادولتی و نیروهای آتشبهاختیار بر تقابل با آن و سنگاندازی در امور متمرکز شوند، همان بهتر که این دولت مستقر نشود و عجالتاً حکومت یکدست ادامه پیدا کند تا زمانی که ائتلاف مرکزی حاکم واقعاً خواهان بازکردن فضای سیاسی باشد. زیرا استقرار دولتی اصلاحجو در چنین شرایطی ازیکسو، به تشدید قطبیتها، مسئولیتگریزیها و هدررفت زمان و توان در تقابلها میانجامد و ازسویدیگر، رأیدهندگان به او یکبار دیگر سرخورده میشوند و شاید در فرصت مناسبی که در آیندهای دور یا نزدیک فراهم میآید، دیگر پا به میدان نگذارند.
بخشی از جامعه ازیکسو، خود را مخالف انقلاب و خشونت معرّفی و ازسویدیگر، هرگونه تعامل و مشارکت با نظام را جهت پیگیری بهبودهای جزئی (شامل انتخابات) نفی میکند! اگر خواهان انقلاب نیستیم، از طریق انواع کنارهگیریها و تلاشها یا نافرمانیهای مدنی قرار است به چه نتیجهای برسیم؟! آیا از این طریق ممکن است به جایی برسیم که نظام سیاسی بگوید «قبول کردم که شما مرا نمیخواهید، لذا خودم کنار میروم و زمینه را نیز برای برقراری هر نوع نظام سیاسی که میخواهید ایجاد میکنم»؟!
به بیان دیگر، آیا جز این است که انواع تلاشهای غیرانقلابی قرار است نهایتاً نظام سیاسی را متقاعد یا مجبور کند که یک گام به سمت جامعۀ معترض بردارد؟! خب، چرا حالا که حکومت برخلاف انتخابات پیشین صلاحیت دکتر پزشکیان را (که در روند خالصسازی او نمیگنجد) تأیید کرده است (مشروط بر اینکه از یکی از نامزدهای اصلی اصولگرا نخواهد که به نفع دیگری کنار برود) ، این اتّفاق را بهمثابه نتیجۀ تلاشهای خشونتپرهیز و غیرانقلابی در نظر نگیریم و از آن استقبال نکنیم؟!
اقتضای مسیر اصلاحات غیرانقلابی و خشونتپرهیز این است که اگر حکومت راهها را بست ما هم فاصله بگیریم و هر وقت یک گام پیش گذاشت و فضایی باز کرد، از آن استقبال و استفاده کنیم. کنارهگیری مستمر از هرگونه تعامل و مشارکت با برنامههای حکومت جز بهانتظار انقلاب نشستن و زمینهسازی برای رسیدن به نقطۀ انفجار، شورش و تغییرات عجولانه و خشونتآمیز معنای دیگری نمیدهد.
بهویژه شما کسانی که انقلابیون ۵۷ را به خاطر بیتوجهیشان به گفتۀ محمّدرضا شاه مبنی بر اینکه «صدای انقلاب شما را شنیدم» و تندادنش به برخی اصلاحات (دادن نخستوزیری به چهرهای اپوزیسیون و ...) تخطئه میکنید، چرا از نرمش و انعطاف حکومت وقت استقبال نمیکنید؟! فکر نمیکنید ممکن است در آینده خودتان در مظان این اتّهام و گلایه قرار بگیرید؟!
شما کسانی که معتقدید باوجود فریبکار و خودخواهبودن آمریکا، وقتی او حاضر به مذاکره میشود نظام جمهوری اسلامی هم باید به مذاکره تن بدهد و از این فرصت استفاده کند، چرا خودتان با نظام اینگونه تعامل نمیکنید؟!
بهویژه شما متدیّنانی که دراینراستا، به قرآن استناد میکنید، آنجا که میفرماید «اگر دشمنان به صلح گرایند، تو هم به صلح گرای، و بر خدا توکل کن، که یقیناً او شنوا و داناست و اگر بخواهند [در زمینه صلح و آشتی] تو را بفریبند، یقیناً خدا تو را بس است؛ اوست کسی که تو را با یاری خود و به وسیله مؤمنان نیرومند ساخت» (آیات ۶۱ و ۶۲ سوره انفال)، چرا خودتان در مواجهه با بهصلح گراییدن نظام مطابق این آیه رفتار نمیکنید و در مورد نگرانیهایی که ممکن است نسبت به فریبکاری او داشته باشید بر خدا توکّل نمیکنید؟!
اوّلاً، با هیچسازوکاری و بر اساس هیچ شواهد و شاخصهایی نمیتوان نسبت به نیّت طرف مقابل توافق یا مصالحه مطمئن شد و ثانیاً، حتّی اگر بتوان نسبت به حسن نیّت و صداقت طرف مقابل یقین پیدا کرد، همواره این امکان وجود دارد که در آینده دچار وسوسه شود، از مسیر حق و صدق فاصله بگیرد و نیرنگ کند. اگر قرار بر وسواس زیادی باشد، هیچ مصالحه و توافقی شکل نمیگیرد؛ مهم این است که شواهد و قرائن در حدّ قابل قبول (و نه یقینآور) دال بر نیّت واقعی طرف مقابل برای این مهم باشد.
اگر ائتلاف مرکزی حاکم (هستۀ اصلی قدرت) خواهان بازکردن فضای مشارکت سیاسی (استقرار دولت پزشکیان) باشد و نامزدهای اصلی اصولگرا بهنفع یکدیگر کنارهگیری نکنند، آرای جناح مقابل پخش میشود و نیازی نیست که دکتر پزشکیان برای جمعآوری رأی حرفهای تند و حسّاسیتزا بزند یا اشخاص حسّاسیتزا (برای حکومت) را گرد خود جمع کند. این کار اوّلا، او را دچار امواج هیجانی و تقابلیای میکند که پساز پیروزی احتمالی نیز او را با خود خواهند برد و ثانیاً، نهادهای فرادولتی و نیروهای آتشبهاختیار را در حالت تهاجمی قرار میدهد. هر دوی این اتّفاقات با حرکت در مسیر «راه باریک آزادی» تضاد دارند.
در صورت باقیماندن نامزدهای اصلی اصولگرا تا پایان انتخابات، دکتر پزشکیان میتواند با آرامش و با گفتمانی نرم (در مقابل تند)، منطقی (در مقابل هیجانی) و تعاملی (در مقابل تقابلی) و بدون مطرحکردن وعدههایی که در حیطۀ اختیاراتش نیست، به رقابت بپردازد و احتمال پیروزی بالایی هم دارد.
به نظرم، دکتر پزشکیان نیز مانند بسیاری دیگر در طول تاریخ ایران، به جای اینکه توده را راهنمایی کند، دچار امواج توده شده و از جهتگیری «راه باریک آزادی» فاصله گرفته است و لذا نیاز است «دندهعقب» بگیرد و مسیر خود را اصلاح کند.
نگارنده نیز با انقلاب، شورش، عجله، روشهای خشونتآمیز، تقابل با هستۀ مرکزی قدرت و ... مخالفم و «انتخابات» را یکی از فرصتهای خوب برای اثرگذاری مدنی میدانم امّا این به معنای مشارکت در تمام رأی گیریها و با هر شرایطی که باشند نیست.
هم اصرار لجوجانه به «رأیندادن تحت هر شرایطی مگر در شرایط ایدهآل (انتخابات کاملا آزاد)» و هم اصرار لجوجانه به «رأیدادن تحت هر شرایطی مگر شرایطی که بدترازآن قابل تصوّر نباشد» غیرمنطقی، آزاردهنده و شکافزا است.
«دندهعقبگرفتن» اصطلاح خوبیست که خوشبختانه بازی و برنامۀ تلویزیونی مافیا آن را رواج داد؛ گاهی لازم است در تصمیمی که گرفته و در راستای آن گامهایی برداشتهایم بازنگری و تجدیدنظر کنیم. کسانی که هیچگاه نتوانند دندهعقب بگیرند، با پشیمانیهای بزرگی مواجه میشوند.
اینکه پس از سالیان دراز، بالاخره راهی میانه برای حرکت در «دالان باریک آزادی» باز شده باشد بسیار امیدبخش و وسوسهکننده است، امّا عطش درونی ما برای یافتن مستمسکی برای امیدواری و دلخوشی نباید مانع واقعبینی شود.
اگر حکومت نخواهد، خواست و مشارکت ما بینتیجه میماند یا حتّی اگر بتوانیم حکومت را در عمل انجامشده قرار داده و دولتی غیرخودی و ناخواسته را در دامانش بگذاریم، اوضاع را بدتر کردهایم.
شما که حکومت را مورد خطاب و نقد قرار میدهید و به او میگویید «پشتوانۀ اصلی قدرت تو مردم هستند، نه پول یا موشک و امثال آن» خودتان هم به این مهم توجه داشته باشید؛ نیمچه اعتمادطرفدارانتان را در مذاکره و مصالحهای که حداقلهای لازم را دارا نیست خرج نکنید؛ عجله نکنید، بارها و بارها با این توجیه که «شرایط این دفعه خیلی حساس است» عجله کردهاید، اگر حداقلها فراهم نشد (یعنی اگر نامزدهای اصلی تا پایان نماندند) یک گام به سمت مردم معترض بردارید تا در آینده و در شرایطی بهتر، آنها هم بهتر و پرشورتر با شما همراه شوند.
اختلافدیدگاه میان تحریمکنندگان انتخابات و رأیدهندگان به پزشکیان در بخش منتقد و معترض جامعه شکاف و دودستگی ایجاد کرده است، شاید پیشنهاد مطرحشده در این یادداشت (مشارکت در صورتی که نامزدهای واقعی اصولگرا به نفع دیگری کنارهگیری نکنند و تحریم در شرایط عکس آن) بتواند میان بخشی از این دو گروه توافق ایجاد کند.
لذا نگارنده نیز برای تصمیمگیری نهایی، در انتظار دریافت بازخوردهای احتمالی نسبت به پیشنهاد مطرح شده در این یادداشت میمانم و همچنان مطالب مختلف (و بعضاً متضّاد) اندیشمندان را دنبال میکنم.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
[۱] بر اساس دیدگاه عجماغلو و رابینسون (در کتابی با همین عنوان) مسیر بهبود جوامع درحال توسعه مسیر بلندمدّتی است که در آن توانمندی جامعه و توانمندی حکومت بهصورت موازی (بدون تضعیف یکدیگر) رشد پیدا کند. آنها این مسیر را «دالان باریک آزادی» نام مینهند، دالانی که «توانمندشدن جامعه به قیمت تضعیف حکومت» و نیز «قدرتگرفتن حکومت بهقیمت تضعیف جامعه»، هر دو، کشور را از آن منحرف و گرفتار چرخههای تاریخی تکرارشونده میکنند. برای آشنایی بیشتر با «راه باریک آزادی» پیشنهاد میکنم ویدئوی جذاب اکوایران را باعنوان «بیراهۀ وسیع بردگی» (۲۵ دقیقه) ببینید.
برای ایران؛ حمایت مشروط از دکتر پزشکیان!
شرکت در انتخابات؛ آخه چرا؟!<br/>علاج واقعه قبل از وقع باید کرد! (در اهمیت «چگونگی جلب رأی» برای دکتر پزشکیان) (در کانال تلگرام)
تشکیل کمیته گفتگو با اصولگرایان (پیشنهادی عملیاتی به دکتر پزشکیان و ستادهای انتخاباتیاش) (در کانال تلگرام)
سایر یادداشتهایم را میتوانید از طریق پیوندهای زیر ببینید:
صفحهام در اینستاگرام (فعّال نیست)
صفحهام در ریسرچگیت (مقالههای علمی)