این دو روزه به گمانم به تلافی چند روز تعطیلی بود که اینقدر جلسه های پشت سر هم داشتم. هرچه بود احساس میکنم خروجی های خوبی داشت. اقدامات عملی که قرار شد انجام دهیم فکر میکنم باعث رشد شرکت شود. همه دغدغه ام این است که این قایق را با همه سرنشینانش و سرنشینانی که به آن اضافه میشوند. به ساحل مطلوبی برسانم که همه منتفع شوند. گاهی به ذهنم میرسد باید اندازه کریستوف کلومب جسور بود، به بیراهه زد. اگر همه تلاشت را کنی حتی تصور کنی به جایی قبلا کشف شده هم رسیده ای ولی همه تلاشهایت سورپرایزت میکند و به سرزمینی جدید میرسی که شاید از قبل هم وجود داشته است ولی هیچ کس آن را نمیده است تا تو فتحش کنی. این ساحل دور است، گاهی مسیرت را گم میکنی ولی بی هدف نیستی. دنبال گمشده ای هستی و آخر هم به آن میرسی. دوست دارم این قایق حتی اگر در مسیرش گرفتار طوفان هم شد، مثل طوفان های قبلی همیشه، همدل با هم تعمیرش کنیم و باز به راه ادامه دهیم. دوست دارم فقط و فقط شوق هدف ما را پیش نبرد، از هر لحظه ای که در این قایق با هم هستیم لذت ببریم. کیف کنیم که هستیم و برای هدفی مشترک پارو میزنیم. طبیعی است که برخی ها هم از قایق پیاده شوند ولی قطعا همیشه برای آدمهای با انگیزه و پر توان جا داریم. میخواهیم دنیا جای بهتری شود. میخواهیم به سهم خودمان آدمها و حیوانات و گیاهان زندگی بهتری داشته باشند. هدفمان بزرگ است. تلاشمان هم زیاد است. قصد کم آوردن هم نداریم. میخواهیم تا تهش بریم. خودمان پارو میزنیم، چشم امیدمان به بادهای شرطه نیست. خودمانیم و خودمانیم، یک تیم که برای اکتشافات بزرگ و با هدف مشترک دارد تلاش میکند راهش را در یک اقیانوس پهناور پیدا کند.حالا اگر باد موافقی هم بوزد که ناز شصتش.
باشد که خداوند یارمان باشد.
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
آیینهٔ سکندر، جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال مُلک دارا
خوبان پارسیگو، بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشید این خرقهٔ مِیْآلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را