من فکر میکنم خوب میدانی که چقدر برایم عزیز هستی. با این حال گاهی اوقات بگو و مگوهایی بینمان رخ میدهد. که بیشترش هم مقصرش خودم هستم. فورا هم از حرفهایم پشیمان میشوم. بعد از این بحث ها من میخواهم فورا عذرخواهی کنم و یادت بیندازم که تو برایم عزیزترین موجود زنده عالمی. ولی نمیدانم چرا گاهی اوقات یک غرور کاذب در وجودم اختیار امور را به دست میگیرد و بجای اینکه بحث را تمام کنم، هی به آن دامن میزنم. البته کلاهت را قاضی کن، همیشه هم اینطور نیست ها. خیلی وقتها هم تا متوجه میشوم اشتباه کرده ام، آویزانت میشوم تا دلت با من صاف شود و ضمادی روی زخمی که باز کرده ام بگذارم ولی گاهی هم آنقدر من میگویم و تو میگویی که کلی سو تفاهم پیش می آید.
میدانی خوبی چون تویی را داشتن چیست؟ اینکه بعد از هر بحثی، آمادگی این را داری که با هم حرف بزنیم و سو تفاهم ها را برطرف کنیم. اگر جز این بود، فکر کنم تا حالا هزار بار رفته بودی.هرچند این را هم میدانم که زخمی که بعضی از حرفها به جا میگذراند، از ذهنت اصلا پاک نمیشود. شاهدش هم این است که بارها و بارها به صحبت هایی اشاره میکنی که مدت ها از آن گذشته است و صادقانه خودم میدانم منظوری نداشته ام. یک حرفی زدم و بعدم پشیمان شده ام. ولی بعضی پشیمانی ها کمتر فایده داره، توی ذهنت میماند و همیشه هم به آنها اشاره میکنی. آنقدر گاهی اوقات حرفهای گذشته ام را حلاجی میکنی که به خودم بارها گفته ام اصلا خواستم حرفی بزنم باید صدبار مزه مزه اش کنم. ولی خوب نمیشود دیگر. گاهی آدم حرف نسنجیده ای میزند و خوب باید تاوانش را هم بدهد که میدهم. راستش میدانی خیلی وقتها حرفهایم جنسش از ترس است، از ترس اینکه تو نباشی. وقتی آدم میترسد ممکن است هرچیزی هم بگوید ولی ترس نبودنت از هر ترسی ترسناک تر است. همین ترس است که بقول حضرت سعدی حتی آدم را به رسوایی میکشد.
در کل آدمیزاد کامل که نیست، آن هم من که حس میکنم شاید در مشق عاشقی نوشتن آنقدرها خوب نباشم. ولی خوب تلاشم را هم میکنم. شاید حرفهایی بزنم که نباید بزنم. ولی حتی غرورم هم نمیتواند جلویم را بگیرد که معذرت خواهی نکنم. من میدانم تو آدم بزرگی هستی و وقتی صادقانه به تو بگویم که اشتباه کرده ام، از من میگذری . و این از اقبال بلند من است که چون تویی را در زندگی ام دارم.
ترسم از تنهایی، احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست
مرد گستاخی نیَم تا جان در آغوشت کشم
بوسه بر پایت دهم چون دست بالاییم نیست